فیک درد عشق
فیک درد عشق
پارت نود
ا/ت ویو
با شنیدن حرفای جونگ کوک قلبم به درد اومد
پسرم چی؟
پاره ی تنم چی؟
رفتم داخل اتاق و تا جون داشتم گریه کردم
اون عوضی معلوم نیست با پسرم چیکار کرده بود که الان اب شده رفته زمین
به بیرون نگاه کردم شب شده بود
رفتم طبقه ی پایین
یونگی گفت
¢ ا/ت حالت خوبه چرا رنگت پریده؟
- میخوام اون عوضی رو ببینم
+ برای چی؟
- میخوام ببینمش
+ باشه بیا ببرمت اونجا
رفتیم زیرزمین
دستش به زنجیر بسته شده بود
با دیدن من اخماش رفت تو هم
∆ به ارزوت رسیدی؟
- پسرم کجاس؟
∆ نمیدونم
- عوضی تو بهتر از هرکسی میدونی پس جواب بده
∆ خب راستش شاید بتونی دونه دونه قبر هارو باز کنی تا شاید به جسد پسرت برسی
- چی؟
∆ ........
- عوضی اشغال (بهش سیلی زد)
∆ ههههه(خنده)
+ ا/ت برو بیرون
قراره تهیونگ رو برای همیشه بفرستم پیش اجدادش
ا/ت ویو
از اون جهنم رفتم بیرون
همین که پام رو گذاشتم بیرون صدای رگبار گلوله اومد
از ترس دستم رو گذاشتم روی گوشام
و با تمام توانم رفتم سمت اتاق خواب
بعد از چند دیقه جونگ کوک اومد داخل اتاق و بغلم کرد
- ک . کش. کشتیش؟
+ اره
- .........
+ ا/ت
بهم اعتماد کن
بهت قول میدم که میتونیم یه بچه ی دیگه بیاریم
- جونگ کوک من هروقت که به جونگ سو فکر میکنم قلبم به درد میاد
+ بیا یه کاری بکنیم
کلا فکر کن جونگ سو مرده به دنیا اومده
فکر کن خودت بردیش و دفنش کردی
- نمیتونم
+ میتونی
الانم دلم میخواد دوری این ۷ ماه رو جبران کنم (از اون کارا دیگه)
ا/ت ویو
با برخورد نور به چشام از خواب بیدار شدم
جونگ کوک نبود
مطمئنم رفته شرکت
رفتم طبقه ی پایین که اجوما گفت
.. دخترم صبحونه ی مورد علاقت رو اماده کردم
- ممنون اجوما
.. نوش جونت
دلم برای وجب به وجب این عمارت تنگ شده بود
این عمارت که اوایل ازش متنفر بودم الان شده جایی که وقتی داخلشم احساس ارامش میکنم
پارت نود
ا/ت ویو
با شنیدن حرفای جونگ کوک قلبم به درد اومد
پسرم چی؟
پاره ی تنم چی؟
رفتم داخل اتاق و تا جون داشتم گریه کردم
اون عوضی معلوم نیست با پسرم چیکار کرده بود که الان اب شده رفته زمین
به بیرون نگاه کردم شب شده بود
رفتم طبقه ی پایین
یونگی گفت
¢ ا/ت حالت خوبه چرا رنگت پریده؟
- میخوام اون عوضی رو ببینم
+ برای چی؟
- میخوام ببینمش
+ باشه بیا ببرمت اونجا
رفتیم زیرزمین
دستش به زنجیر بسته شده بود
با دیدن من اخماش رفت تو هم
∆ به ارزوت رسیدی؟
- پسرم کجاس؟
∆ نمیدونم
- عوضی تو بهتر از هرکسی میدونی پس جواب بده
∆ خب راستش شاید بتونی دونه دونه قبر هارو باز کنی تا شاید به جسد پسرت برسی
- چی؟
∆ ........
- عوضی اشغال (بهش سیلی زد)
∆ ههههه(خنده)
+ ا/ت برو بیرون
قراره تهیونگ رو برای همیشه بفرستم پیش اجدادش
ا/ت ویو
از اون جهنم رفتم بیرون
همین که پام رو گذاشتم بیرون صدای رگبار گلوله اومد
از ترس دستم رو گذاشتم روی گوشام
و با تمام توانم رفتم سمت اتاق خواب
بعد از چند دیقه جونگ کوک اومد داخل اتاق و بغلم کرد
- ک . کش. کشتیش؟
+ اره
- .........
+ ا/ت
بهم اعتماد کن
بهت قول میدم که میتونیم یه بچه ی دیگه بیاریم
- جونگ کوک من هروقت که به جونگ سو فکر میکنم قلبم به درد میاد
+ بیا یه کاری بکنیم
کلا فکر کن جونگ سو مرده به دنیا اومده
فکر کن خودت بردیش و دفنش کردی
- نمیتونم
+ میتونی
الانم دلم میخواد دوری این ۷ ماه رو جبران کنم (از اون کارا دیگه)
ا/ت ویو
با برخورد نور به چشام از خواب بیدار شدم
جونگ کوک نبود
مطمئنم رفته شرکت
رفتم طبقه ی پایین که اجوما گفت
.. دخترم صبحونه ی مورد علاقت رو اماده کردم
- ممنون اجوما
.. نوش جونت
دلم برای وجب به وجب این عمارت تنگ شده بود
این عمارت که اوایل ازش متنفر بودم الان شده جایی که وقتی داخلشم احساس ارامش میکنم
۱۹.۶k
۱۸ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.