My daddy Ⓟ⁴⁷
My daddy Ⓟ⁴⁷
لیا:خیلیم دلت بخواد
ات:الان دارین راجب جا دعوا میکنین
جیمین:عشقم تو اصلا بگو کی کجا بخوابه
ات:سه تایی توی یه اتاق می خوابیم جیمین:نههه من پیش این نمی خوابم دهنش بو گنده الکل میده
لیا:توهم خوردی شراب
جیمین:یه لیوان بیشتر نخوردم
اصلا به تو چه
ات:اههه بسه دیگه
پاشیم بریم
میرن تو اتاق
لیا:گفته باشما من رو تخت میخوابم
ات:جیمین منو چی
لیا:رو زمین جا پهن کنین
جیمین:نه بابا دیگه چی خودت چرا این کارو نمی کنی نکنه کمرت درد میگیره نمی تونی مثل قبل بدی
ات:عههه جیمین زشته هعع😂
خب ستایی رو یه تخت می خوابیم
لیا:ایششش جا میشیم
جیمین:منو ات اره تو رو نمی دونم فک نکنم جا شی با این حیکلت
لیا:هوووو(میخورمتا🗿🔪)
جیمین:چیه مگه دروغه
ات:لیا اره جا میشیم نگران نباشین بیایین
جیمین:بیب برو یه پتو دیگم بیار
میره میاره
میرن رو تخت میخوابن ات وسطشون می خوابه و پشتش به لیاس و جیمین بغل کرده
لیا:هی ات برگرد اینم
جیمین:نچچ عهه بگیر بکپ دیگه اه
لیا:به توچه
جیمین:میزنمت صدا خر ماده رو بدیا
ات:داری جلوی خودم رفیقمو تهدید میکنی
جیمین:بیب خب میخواد تو تو بغل اون بخوابی من نمی خوام
ات:یه کلمه دیگه حرف بزنین دوتا تون پرت میکنم بیرون
لیا:باشه
صبح
ویو ات
از خواب پاشدم دیدم لیا نیست جیمینم به کیوت ترین شکل ممکن خواب بود
رفتم بیرون اتاق دیدم لیا نشسته داره صبحونه میخوره
ات:صبح بخیر
صبحونه برا ماهم اماده میکردی
لیا:برای تو اماده میکنم اما برا شوهرت نه
ات:ببخشید چرا
لیا:دوست ندارم
ات:اوففف من برم توالت
میره میاد صبحونه اماده میکنه
بعد میره جیمین بیدار میکنه صبحونه میخورم لیا صبحونش تموم شده
جیمین:این اوبی نمی خوره
ات:عههه جیمین نه نمی خوره خورده
جیمین:بیب چیزی لازم نداری بریم بخریم
ات:نه زندگیم چیزی نمی خوام فقط یه میکاپ ارتیستا میخوام همین
جیمین:باشه
لیا:ات راجب من چیزی نگفتی
جیمین:اخه ات راجب تو چرا حرف بزنه اصلا برای چی
لیا:منم لباس میخوام ندارم
ات:باشه برو بخر
لیا:تو باید بخری
جیمین:ببخشید
ات:باشه باشه شب میریم یه لباس بخر
جیمین:چرا باید برا این لباس بخری
ات:اوففف ولش کن لیا اینه گربه میمونه اذیتش کنی چنگت میزنه
جیمین:منم اینه اژدهام عصبیم کنی اتیشت میزنم
ات:منو اتیش میزنی
جیمین:نه منظورم اینه کلی گفتم به خودت نگیر
ات:اها
جیمین امروز بریم بیرون تروخدا بریم شهربازی
جیمین:باشه
ات:عرررر عاشقتم
لپشو میبوسه
جیمین:من این بوس نمی خوام
جیمین لبشو میاره جلو
ات:باشه برو عقب هوس زرزر کردن اینو ندارم(به لیا اشاره میکنه بگما سرش تو گوشیه هواسش به اینا نیست)
جیمین:اوففف
بعد
صبحونه تموم شد ات سفره رو جمع میکنه با جیمین گیم میزنن ساعت 4میشه اماده میشن میرن شهربازی لیا باهاشون میره بعد ساعت 7میشه
لیا:خب دیگه ساعت 7 شد بریم برا من لباس بخریم
ات:باشه
میرن به لباس فروشی لیا یه لباس انتخاب میکنه
لیا:ات بیا حساب کن
جیمین:تو چه پرویی خجالتم خوب چیزیه
لیا:اصلا دوست دارم به رفیقم بگم برام لباس بخره
ات:باشه بیایین بریم
ات حساب میکنه میرن به سمت خونه که
جیمین:بیبی گرل میگم اینو بزاریم خونه بعد منو تو بریم خونه من
ات:باشه
لیا:چی کجا منم میام
جیمین:تو میخوای بیای خونه من
لیا:اگه ات بیاد اره
ات:عشقم مشکلی که نیست اگه بیاد
جیمین:نه اگه تو دوست داری بیاد
میرن خونه جیمین میرسن حیاط
لیا:واووووو چه جایی گنده ایییی کاخ انگار ات چجوری اینو تور کردی
ات:لیا این چه طرز حرف زدنه
لیا:خب حالا
میرن داخل خونه
اجوما:خوش اومدید
جیمین:مرسی
+:خوش اومدی پسرم آهه ببین کی اومده عروسم 😁
ات:سلام خانم پارک حالتون چطوره
+:بهم نگو خانم پارک بگو مامان
ات:باشه مامان
+:این خانوم معرفی نمی کنی
ات:آهه دوستم لیا
+:خوش اومدی دخترم فک میکردم خواهرت باشه
√:ببین کی اومده خونه خراب کن
لیا:ببخشید این چه طرز حرف زدن با رفیق منه هو زنیکه میام پارت میکنما حق نداری راجب رفیقم اینطوری حرف بزنی
√:تو دیگه کی لابد زن سوم جیمینی
لیا:برو بابا عقب مونده
یونا میاد پایین
ات:یونا تو حالت خوبه جیمین بهم گفت خودکشی کردی
√:از دست شماها خواست خودشو بکشه اما نشد
ات:الان حالت خوبه
یونا:اره .......
شرط پارت بعد:
23لایک30کامنت
لیا:خیلیم دلت بخواد
ات:الان دارین راجب جا دعوا میکنین
جیمین:عشقم تو اصلا بگو کی کجا بخوابه
ات:سه تایی توی یه اتاق می خوابیم جیمین:نههه من پیش این نمی خوابم دهنش بو گنده الکل میده
لیا:توهم خوردی شراب
جیمین:یه لیوان بیشتر نخوردم
اصلا به تو چه
ات:اههه بسه دیگه
پاشیم بریم
میرن تو اتاق
لیا:گفته باشما من رو تخت میخوابم
ات:جیمین منو چی
لیا:رو زمین جا پهن کنین
جیمین:نه بابا دیگه چی خودت چرا این کارو نمی کنی نکنه کمرت درد میگیره نمی تونی مثل قبل بدی
ات:عههه جیمین زشته هعع😂
خب ستایی رو یه تخت می خوابیم
لیا:ایششش جا میشیم
جیمین:منو ات اره تو رو نمی دونم فک نکنم جا شی با این حیکلت
لیا:هوووو(میخورمتا🗿🔪)
جیمین:چیه مگه دروغه
ات:لیا اره جا میشیم نگران نباشین بیایین
جیمین:بیب برو یه پتو دیگم بیار
میره میاره
میرن رو تخت میخوابن ات وسطشون می خوابه و پشتش به لیاس و جیمین بغل کرده
لیا:هی ات برگرد اینم
جیمین:نچچ عهه بگیر بکپ دیگه اه
لیا:به توچه
جیمین:میزنمت صدا خر ماده رو بدیا
ات:داری جلوی خودم رفیقمو تهدید میکنی
جیمین:بیب خب میخواد تو تو بغل اون بخوابی من نمی خوام
ات:یه کلمه دیگه حرف بزنین دوتا تون پرت میکنم بیرون
لیا:باشه
صبح
ویو ات
از خواب پاشدم دیدم لیا نیست جیمینم به کیوت ترین شکل ممکن خواب بود
رفتم بیرون اتاق دیدم لیا نشسته داره صبحونه میخوره
ات:صبح بخیر
صبحونه برا ماهم اماده میکردی
لیا:برای تو اماده میکنم اما برا شوهرت نه
ات:ببخشید چرا
لیا:دوست ندارم
ات:اوففف من برم توالت
میره میاد صبحونه اماده میکنه
بعد میره جیمین بیدار میکنه صبحونه میخورم لیا صبحونش تموم شده
جیمین:این اوبی نمی خوره
ات:عههه جیمین نه نمی خوره خورده
جیمین:بیب چیزی لازم نداری بریم بخریم
ات:نه زندگیم چیزی نمی خوام فقط یه میکاپ ارتیستا میخوام همین
جیمین:باشه
لیا:ات راجب من چیزی نگفتی
جیمین:اخه ات راجب تو چرا حرف بزنه اصلا برای چی
لیا:منم لباس میخوام ندارم
ات:باشه برو بخر
لیا:تو باید بخری
جیمین:ببخشید
ات:باشه باشه شب میریم یه لباس بخر
جیمین:چرا باید برا این لباس بخری
ات:اوففف ولش کن لیا اینه گربه میمونه اذیتش کنی چنگت میزنه
جیمین:منم اینه اژدهام عصبیم کنی اتیشت میزنم
ات:منو اتیش میزنی
جیمین:نه منظورم اینه کلی گفتم به خودت نگیر
ات:اها
جیمین امروز بریم بیرون تروخدا بریم شهربازی
جیمین:باشه
ات:عرررر عاشقتم
لپشو میبوسه
جیمین:من این بوس نمی خوام
جیمین لبشو میاره جلو
ات:باشه برو عقب هوس زرزر کردن اینو ندارم(به لیا اشاره میکنه بگما سرش تو گوشیه هواسش به اینا نیست)
جیمین:اوففف
بعد
صبحونه تموم شد ات سفره رو جمع میکنه با جیمین گیم میزنن ساعت 4میشه اماده میشن میرن شهربازی لیا باهاشون میره بعد ساعت 7میشه
لیا:خب دیگه ساعت 7 شد بریم برا من لباس بخریم
ات:باشه
میرن به لباس فروشی لیا یه لباس انتخاب میکنه
لیا:ات بیا حساب کن
جیمین:تو چه پرویی خجالتم خوب چیزیه
لیا:اصلا دوست دارم به رفیقم بگم برام لباس بخره
ات:باشه بیایین بریم
ات حساب میکنه میرن به سمت خونه که
جیمین:بیبی گرل میگم اینو بزاریم خونه بعد منو تو بریم خونه من
ات:باشه
لیا:چی کجا منم میام
جیمین:تو میخوای بیای خونه من
لیا:اگه ات بیاد اره
ات:عشقم مشکلی که نیست اگه بیاد
جیمین:نه اگه تو دوست داری بیاد
میرن خونه جیمین میرسن حیاط
لیا:واووووو چه جایی گنده ایییی کاخ انگار ات چجوری اینو تور کردی
ات:لیا این چه طرز حرف زدنه
لیا:خب حالا
میرن داخل خونه
اجوما:خوش اومدید
جیمین:مرسی
+:خوش اومدی پسرم آهه ببین کی اومده عروسم 😁
ات:سلام خانم پارک حالتون چطوره
+:بهم نگو خانم پارک بگو مامان
ات:باشه مامان
+:این خانوم معرفی نمی کنی
ات:آهه دوستم لیا
+:خوش اومدی دخترم فک میکردم خواهرت باشه
√:ببین کی اومده خونه خراب کن
لیا:ببخشید این چه طرز حرف زدن با رفیق منه هو زنیکه میام پارت میکنما حق نداری راجب رفیقم اینطوری حرف بزنی
√:تو دیگه کی لابد زن سوم جیمینی
لیا:برو بابا عقب مونده
یونا میاد پایین
ات:یونا تو حالت خوبه جیمین بهم گفت خودکشی کردی
√:از دست شماها خواست خودشو بکشه اما نشد
ات:الان حالت خوبه
یونا:اره .......
شرط پارت بعد:
23لایک30کامنت
۳۶.۱k
۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.