My daddy Ⓟ⁴⁸
My daddy Ⓟ⁴⁸
√:الان خیلی خوش حالی نه
ات:چرا باید خوشحال باشم
+:ایشش بس کن دیگه اه
اجوما شیرینی قهوه بیار
لیا:ایی شما چه زن خوبی هستین مثل بعضی از عفریته نیستین (منظورش مامان یونا ) ات چه شانس خوبی داری یه مادر شوهر عالی داری
+:ههه😂بفرمایید بشینین
میشینن اجوما شیرینی میاره لیا حمله میکنه 4 برمیداره
ات:لیا زشته کم بردار
+:بزار راحت باشه
دخترم شغلت چیه ازدواج کردی
لیا:امم(با دهن پر) خانوادم طردم کردن بعد تو یه جایی مثل کاوره کار میکنم
یونا:یعنی خرابی
لیا:اره اینه تو 😁
وای شیرینی هاتون محشره
+:از کی دوستین
ات:از اول دبیرستان
+:اها
بابا جیمین میاد
-:سلام پسرم
جیمین:سلام(باحالت سرد)
ات:سلام اقای پارک
لیا:این کیه
ات:پدر جیمین
-:سلام
خب اومدم باهاتون صحبت کنم
جیمین:درباره
-:ازدواجتون
جیمین:میشنوم
-:گفتی کی قرار ازدواج کنین
جیمین:هفته دیگه یعنی 3روز دیگه چطور
-:جایی رو تعیین کردین برای مراسم
جیمین:اونا همش با خودمه از الان امادس
-:بدون اینکه به من بگی
جیمین:ادامه حرفت
-:اگه یونا موافقت نامه رو امضا نکنه می دونی که نمی تونین ازدواج کنین
جیمین:خب یونا سه راه داره
1موافقت نامه رو اینه بچه دادم امضا کنه
2اگه امضا نکنه بچه هاش میمیرن
و3یا خودش میمره
√:یعنی چی بخاطر یه هر.زه جون دختره من باید تو خطر بیوفته
لیا:هوووووو دفع اخرت باشه به رفیق من میگی هر.زه به سن سالت نگا نمی کنم میگیرم مثل سگ میزنمت در ضمن هر.زه خودتی
√:هععههع😳دختره بی تربیت
لیا:بابا با تربیت اصلا تربیتت منو کشته
ات:لیا تو دخالت نکن
جیمین:یونا کدوم انتخاب میکنی
من بجای تو بودم گزینه1 انتخاب میکردم
یونا:یعنی اگه امضا نکنم میمیرم
جیمین:یا بچه هات
یونا:موافقت نامه رو کی اماده میکنی
جیمین:خبر میدم
اینجایی که داشتن صحبت میکردن مامان جیمین از فرصت استفاده کرد تا حرفاشون تموم شه به اجوما گفت میز شام اماده کنه
اجوما:ارباب بفرمایید شام
جیمین:مگه من گفتم حاضر کن
+:من گفتم
جیمین:عه باشه بریم سر شام
میخورن تموم میشه
یونا مامانش مامان جیمین بابای جیمین میرن بالا برای خواب بقیه میمونن یعنی ات لیا جیمین
لیا:اه اه ریدم تو قیافه زنت ادم قطع بود بابات اینو برات گرفت
جیمین:ببند دهنتو
لیا:مامانشو که نگم
واقعا من بجای تو بودم تا الان کشته بودمش بعد میگفتم یکی از دشمنام کشتش
جیمین:این کارو خواستم بکنم اما بخاطر یه دلیلی نکردم
لیا:چه دلیلی
جیمین:به تو چه
ات:بیب مارو میزاری خونه
لیا:بابا بیا امشبو اینجا بمونیم اتاقم زیاد دارن
ات:وای لیا ادم نباید با تو جایی بره ابروشو میبری
جیمین:لیا راست میگه بمون اینجا فردا صبح میبرمت
ات:باشه
میرن بالا
جیمین:لیا کدوم اتاق میخوای
لیا:امممم برای شما کدومه
جیمین:بغل اتاق یونا اونه
لیا:منم اون یکیو برمیدارم
فعلا صبح میینمتو
میرن می خوابه
جیمین ات میرن تو اتاق خودشون
جیمین:ل.خت شو
ات:ببخشید
جیمین:چیه وا لباس نداری
ات:از لباسای تو میپوشم
جیمین:چرا
ات:ببین جیمین من نه از تو میترسم نه خجالت میکشم فقط راحت نمی خوابم یعنی جلو تو راحتم اما ل. خت بخوابم نمی تونم خوب بخوابم پس یکی از تیشرتاتو بده
جیمین:باشه......
شرط پارت بعد:
20لایک27کامنت⟭⟬
√:الان خیلی خوش حالی نه
ات:چرا باید خوشحال باشم
+:ایشش بس کن دیگه اه
اجوما شیرینی قهوه بیار
لیا:ایی شما چه زن خوبی هستین مثل بعضی از عفریته نیستین (منظورش مامان یونا ) ات چه شانس خوبی داری یه مادر شوهر عالی داری
+:ههه😂بفرمایید بشینین
میشینن اجوما شیرینی میاره لیا حمله میکنه 4 برمیداره
ات:لیا زشته کم بردار
+:بزار راحت باشه
دخترم شغلت چیه ازدواج کردی
لیا:امم(با دهن پر) خانوادم طردم کردن بعد تو یه جایی مثل کاوره کار میکنم
یونا:یعنی خرابی
لیا:اره اینه تو 😁
وای شیرینی هاتون محشره
+:از کی دوستین
ات:از اول دبیرستان
+:اها
بابا جیمین میاد
-:سلام پسرم
جیمین:سلام(باحالت سرد)
ات:سلام اقای پارک
لیا:این کیه
ات:پدر جیمین
-:سلام
خب اومدم باهاتون صحبت کنم
جیمین:درباره
-:ازدواجتون
جیمین:میشنوم
-:گفتی کی قرار ازدواج کنین
جیمین:هفته دیگه یعنی 3روز دیگه چطور
-:جایی رو تعیین کردین برای مراسم
جیمین:اونا همش با خودمه از الان امادس
-:بدون اینکه به من بگی
جیمین:ادامه حرفت
-:اگه یونا موافقت نامه رو امضا نکنه می دونی که نمی تونین ازدواج کنین
جیمین:خب یونا سه راه داره
1موافقت نامه رو اینه بچه دادم امضا کنه
2اگه امضا نکنه بچه هاش میمیرن
و3یا خودش میمره
√:یعنی چی بخاطر یه هر.زه جون دختره من باید تو خطر بیوفته
لیا:هوووووو دفع اخرت باشه به رفیق من میگی هر.زه به سن سالت نگا نمی کنم میگیرم مثل سگ میزنمت در ضمن هر.زه خودتی
√:هععههع😳دختره بی تربیت
لیا:بابا با تربیت اصلا تربیتت منو کشته
ات:لیا تو دخالت نکن
جیمین:یونا کدوم انتخاب میکنی
من بجای تو بودم گزینه1 انتخاب میکردم
یونا:یعنی اگه امضا نکنم میمیرم
جیمین:یا بچه هات
یونا:موافقت نامه رو کی اماده میکنی
جیمین:خبر میدم
اینجایی که داشتن صحبت میکردن مامان جیمین از فرصت استفاده کرد تا حرفاشون تموم شه به اجوما گفت میز شام اماده کنه
اجوما:ارباب بفرمایید شام
جیمین:مگه من گفتم حاضر کن
+:من گفتم
جیمین:عه باشه بریم سر شام
میخورن تموم میشه
یونا مامانش مامان جیمین بابای جیمین میرن بالا برای خواب بقیه میمونن یعنی ات لیا جیمین
لیا:اه اه ریدم تو قیافه زنت ادم قطع بود بابات اینو برات گرفت
جیمین:ببند دهنتو
لیا:مامانشو که نگم
واقعا من بجای تو بودم تا الان کشته بودمش بعد میگفتم یکی از دشمنام کشتش
جیمین:این کارو خواستم بکنم اما بخاطر یه دلیلی نکردم
لیا:چه دلیلی
جیمین:به تو چه
ات:بیب مارو میزاری خونه
لیا:بابا بیا امشبو اینجا بمونیم اتاقم زیاد دارن
ات:وای لیا ادم نباید با تو جایی بره ابروشو میبری
جیمین:لیا راست میگه بمون اینجا فردا صبح میبرمت
ات:باشه
میرن بالا
جیمین:لیا کدوم اتاق میخوای
لیا:امممم برای شما کدومه
جیمین:بغل اتاق یونا اونه
لیا:منم اون یکیو برمیدارم
فعلا صبح میینمتو
میرن می خوابه
جیمین ات میرن تو اتاق خودشون
جیمین:ل.خت شو
ات:ببخشید
جیمین:چیه وا لباس نداری
ات:از لباسای تو میپوشم
جیمین:چرا
ات:ببین جیمین من نه از تو میترسم نه خجالت میکشم فقط راحت نمی خوابم یعنی جلو تو راحتم اما ل. خت بخوابم نمی تونم خوب بخوابم پس یکی از تیشرتاتو بده
جیمین:باشه......
شرط پارت بعد:
20لایک27کامنت⟭⟬
۲۹.۱k
۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.