My daddy Ⓟ⁴⁵
My daddy Ⓟ⁴⁵
بعد خرید میره خونه ناهار اماده میکنه لیا رو از خواب بلند میکنه غذا میخورن که وسط غذا لیا میگه
لیا:زنش اذیتت نکنه(متاسفانه💔🗿)
ات:زن کی
لیا:زن من قرار بیاد تو رو اذیت کنه به نظرت زن کی زن اون کسی قرار باهاش ازدواج کنی دیگه خنگ
ات:اها نه بابا جیمین نمی زاره
لیا:چه بدونم
کی میاد باهم اشنا شیم
ات:امشب
لیا:اها
عکسشو داری
ات:نچ
لیا:پس تو چی داری
ات:غذاتو بخور
ویو جیمین
واقعا از دست ات ناراحت شدم بهم نگفت رفته بیرون ما قرار زن شوهر شیم بعد این بیرون رفتنشو از من مخفی میکنه همینطور داشتم با خودم کلنجار میرفتم که(مامان جیمین تو اشپز خونس)
√:جیمیننننننننننننننننننننن(باداد جیغ)
جیمینننننننننننن
+:چه خبر شده
جیمین:من چه بدونم فک کنم جن دیده
√:جیمینننننننننن (جیغ داد)
جیمین:زهرمار اومدم
میاد پایین مامان یونا که همه جاش خونیه
جیمین:😳تو چرا انقد دست بالت خونیه
√:یونا(با گریه)
+:یونا چی شده
√:تو حموم رگشو زده(با گریه)
+:چییی😳😧
√:گوشیتو بده زنگ بزنم امبولانس میده مامان یونا میزنه(با&نشون میدم)
&:خانواده لی یونا شمایید
√:بله من مادرشم(با گریه)
&:اگه دیر میومدید متاسفانه میمردم
√:(باگریه) اههههههه
+:الان حالش چطور خوبه
&:بله
√:می تونیم ببینیمش
&:اره الاناس به هوش میاد
میرن تو اتاق یونا به هوش اومده
√:دخترم حالت چطوز
یونا:اره خوبم بچه هام چطوره
+:خوبن
جیمین:کودن دستتو بریدی نه بچه هاتو
√:به غیر از سر کوفت زدن کار دیگه ایی بلد نیستی
جیمین:اخه لیاقتشه
مامان من میرم دیگه حوصلم سررفته
+:اما
جیمین:چیه
+:برو پسرم
√:واقعا که
میره جیمین خونه رسید داخل خونه میگه بلند عاححح خدایا چرا یونا رو نکشتی
اجوما:ارباب می تونم یه چیزی بهتون بگم
جیمین:اهه اجوما بعدن بگو کار دارم
میره تو اتاق لباساشو عوض میکنه میره گل فروشی یه شرابم میگیره بره خونه ات که میرسه خونش در خونه رو میزنه
ات:زندگیم خوش اومدی بیا تو( بغلش میکنه)
جیمین:خوبی
ات:تو رو دیدم عالی شدم
لیا:کوصخول کی اومده
ات:اشنا تون میکنم جیمین لیا رفیقم لیا جیمین شوهر ایندم
جیمین:لیا لیا میکردی اینه
در گوش ات میگه
ات:اره چطور
جیمین:چرا انقد زشته
ات:هععع😂 خب بیایین عشقم گل بده
چرا شراب خریدی
لیا:شراب ایول
ات:شراب ایول یه کاری نکن پرتش کنم پایین از پنجره
جیمین:خب خانم لیا از اشناییت خوشبختم پس تو بودی تو هر.زه به خونه کار میکنه
ات:اهم اهم عه عشقم دیگه انقد رک نباش
لیا:مشکلش چیه
جیمین:حیف تو نیست بری اونجا ها کار کنی
لیا:علاقه دارم بهش
جیمین:اها فک کنم توهم مثل یونا فا. حشه ای درسته
ات:جیمیننننن عهه
لیا:این چی داره میگه
ات:هععع😂 عزیزم جیمینه دیگه شوخی زیاد میکنه
جیمین:جدیم کاملا اصلا برای چی با زن من دوستی
لیا:به تو چه در ضمن قبل از اینکه زن تو شه 15 سال با من رفیق بوده
ات:از اینا بحثا بگذریم لیا بیا کمکم کن شام درست کنیم
جیمین:اها راستی عشقم یادم رفت بگم یونا خودکشی کرده بود بعد از شانس بدم نمرد
ات:چرا ارزو داری بمیره
جیمین:خودت نمی دونی
ات:چرا می دونم اما نباید نفرینش کنی امکان داره سر خودت بیاد
جیمین:شام چیه
لیا:مگه برا شام اومدی
جیمین:منظور
ات:اره اومده برای شام بیبی موچی امشب اینجا می مونی پیشم
جیمین:با کمال میل سک.سی گرل
ات:اخجون
لیا:راستی شام چیه اصلا
ات:استیک
لیا:واییییی من عاشق گوشتم
جیمین:مگه سگی
ات:هععععع🤣🤣🤣🤣جیمین پارهم
لیا:هههه مسخره نخند ببینم مگه فقط سگا گوشت میخورن
جیمین:اخه خیلی با اشتیاق گفتی
لیا:ات تو هنوز ب.اک.ره ایی
ات:لیا یکم خجالت بکش
لیا:خب چیه سوال شد برام
ات:بوده باشم یا نه به تو چه
جیمین:ات با کسی رابطه داشتی
لیا:ات یه بار فقط رل زد که نمی زاشت یارو ببوستش فقط بغلش میکرد همین
جیمین:ات داشتی یا نه
ات:نه به جون تو اصلا با کسی رابطه نداشتم
جیمین:پس ب.اکره ای
ات:اره
لیا خدا لعنتت کنه
جیمین:از رلت چرا جدا شدی
لیا:مردش
جیمین:مرده😳
ات:ااره
جیمین:چجوری......
شرط پارت بعد:
25کامنت۳۰کامنت
بعد خرید میره خونه ناهار اماده میکنه لیا رو از خواب بلند میکنه غذا میخورن که وسط غذا لیا میگه
لیا:زنش اذیتت نکنه(متاسفانه💔🗿)
ات:زن کی
لیا:زن من قرار بیاد تو رو اذیت کنه به نظرت زن کی زن اون کسی قرار باهاش ازدواج کنی دیگه خنگ
ات:اها نه بابا جیمین نمی زاره
لیا:چه بدونم
کی میاد باهم اشنا شیم
ات:امشب
لیا:اها
عکسشو داری
ات:نچ
لیا:پس تو چی داری
ات:غذاتو بخور
ویو جیمین
واقعا از دست ات ناراحت شدم بهم نگفت رفته بیرون ما قرار زن شوهر شیم بعد این بیرون رفتنشو از من مخفی میکنه همینطور داشتم با خودم کلنجار میرفتم که(مامان جیمین تو اشپز خونس)
√:جیمیننننننننننننننننننننن(باداد جیغ)
جیمینننننننننننن
+:چه خبر شده
جیمین:من چه بدونم فک کنم جن دیده
√:جیمینننننننننن (جیغ داد)
جیمین:زهرمار اومدم
میاد پایین مامان یونا که همه جاش خونیه
جیمین:😳تو چرا انقد دست بالت خونیه
√:یونا(با گریه)
+:یونا چی شده
√:تو حموم رگشو زده(با گریه)
+:چییی😳😧
√:گوشیتو بده زنگ بزنم امبولانس میده مامان یونا میزنه(با&نشون میدم)
&:خانواده لی یونا شمایید
√:بله من مادرشم(با گریه)
&:اگه دیر میومدید متاسفانه میمردم
√:(باگریه) اههههههه
+:الان حالش چطور خوبه
&:بله
√:می تونیم ببینیمش
&:اره الاناس به هوش میاد
میرن تو اتاق یونا به هوش اومده
√:دخترم حالت چطوز
یونا:اره خوبم بچه هام چطوره
+:خوبن
جیمین:کودن دستتو بریدی نه بچه هاتو
√:به غیر از سر کوفت زدن کار دیگه ایی بلد نیستی
جیمین:اخه لیاقتشه
مامان من میرم دیگه حوصلم سررفته
+:اما
جیمین:چیه
+:برو پسرم
√:واقعا که
میره جیمین خونه رسید داخل خونه میگه بلند عاححح خدایا چرا یونا رو نکشتی
اجوما:ارباب می تونم یه چیزی بهتون بگم
جیمین:اهه اجوما بعدن بگو کار دارم
میره تو اتاق لباساشو عوض میکنه میره گل فروشی یه شرابم میگیره بره خونه ات که میرسه خونش در خونه رو میزنه
ات:زندگیم خوش اومدی بیا تو( بغلش میکنه)
جیمین:خوبی
ات:تو رو دیدم عالی شدم
لیا:کوصخول کی اومده
ات:اشنا تون میکنم جیمین لیا رفیقم لیا جیمین شوهر ایندم
جیمین:لیا لیا میکردی اینه
در گوش ات میگه
ات:اره چطور
جیمین:چرا انقد زشته
ات:هععع😂 خب بیایین عشقم گل بده
چرا شراب خریدی
لیا:شراب ایول
ات:شراب ایول یه کاری نکن پرتش کنم پایین از پنجره
جیمین:خب خانم لیا از اشناییت خوشبختم پس تو بودی تو هر.زه به خونه کار میکنه
ات:اهم اهم عه عشقم دیگه انقد رک نباش
لیا:مشکلش چیه
جیمین:حیف تو نیست بری اونجا ها کار کنی
لیا:علاقه دارم بهش
جیمین:اها فک کنم توهم مثل یونا فا. حشه ای درسته
ات:جیمیننننن عهه
لیا:این چی داره میگه
ات:هععع😂 عزیزم جیمینه دیگه شوخی زیاد میکنه
جیمین:جدیم کاملا اصلا برای چی با زن من دوستی
لیا:به تو چه در ضمن قبل از اینکه زن تو شه 15 سال با من رفیق بوده
ات:از اینا بحثا بگذریم لیا بیا کمکم کن شام درست کنیم
جیمین:اها راستی عشقم یادم رفت بگم یونا خودکشی کرده بود بعد از شانس بدم نمرد
ات:چرا ارزو داری بمیره
جیمین:خودت نمی دونی
ات:چرا می دونم اما نباید نفرینش کنی امکان داره سر خودت بیاد
جیمین:شام چیه
لیا:مگه برا شام اومدی
جیمین:منظور
ات:اره اومده برای شام بیبی موچی امشب اینجا می مونی پیشم
جیمین:با کمال میل سک.سی گرل
ات:اخجون
لیا:راستی شام چیه اصلا
ات:استیک
لیا:واییییی من عاشق گوشتم
جیمین:مگه سگی
ات:هععععع🤣🤣🤣🤣جیمین پارهم
لیا:هههه مسخره نخند ببینم مگه فقط سگا گوشت میخورن
جیمین:اخه خیلی با اشتیاق گفتی
لیا:ات تو هنوز ب.اک.ره ایی
ات:لیا یکم خجالت بکش
لیا:خب چیه سوال شد برام
ات:بوده باشم یا نه به تو چه
جیمین:ات با کسی رابطه داشتی
لیا:ات یه بار فقط رل زد که نمی زاشت یارو ببوستش فقط بغلش میکرد همین
جیمین:ات داشتی یا نه
ات:نه به جون تو اصلا با کسی رابطه نداشتم
جیمین:پس ب.اکره ای
ات:اره
لیا خدا لعنتت کنه
جیمین:از رلت چرا جدا شدی
لیا:مردش
جیمین:مرده😳
ات:ااره
جیمین:چجوری......
شرط پارت بعد:
25کامنت۳۰کامنت
۲۹.۹k
۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.