آغاز عشق. پارت ۹
#آغاز_عشق. پارت ۹
اسیه:(یهو دیدم دروک سرشو گذاشته رو میز و خیلی بی حاله )عجب 😳دروک اتاکول ناراحته؟
اسبه:د..دروک.... خوبی؟
دروک :خوبم
اسیه :پ چرا اینقدر بی حالی ؟
دروک :گفتم خوبم،(با صدای یکم بلند)
اسیه:پسره پرو (اروم زیر لب)
دروک :چیزی گفتی ؟
اسیه:نه (یهو استاد اومد )
استاد:بچه ها باید گروه بندی کنیم شما رو برای تحقیق در مورد حیوانات
ایبیکه:استاد منو اسیه
استاد :ایبیکه خودم گروه بندی میکنم
دروک با اسیه
برک با ایبیکه
عمر با سوسن
برک با سارپ
دروک:استاد من مجبورم با اسیه هم گروه شم ؟
استاد :عارع
اسبه و دروک :اوفففففف(هم زمان)
اسیه:که یهو دروک گفت
اسیه:(یهو دیدم دروک سرشو گذاشته رو میز و خیلی بی حاله )عجب 😳دروک اتاکول ناراحته؟
اسبه:د..دروک.... خوبی؟
دروک :خوبم
اسیه :پ چرا اینقدر بی حالی ؟
دروک :گفتم خوبم،(با صدای یکم بلند)
اسیه:پسره پرو (اروم زیر لب)
دروک :چیزی گفتی ؟
اسیه:نه (یهو استاد اومد )
استاد:بچه ها باید گروه بندی کنیم شما رو برای تحقیق در مورد حیوانات
ایبیکه:استاد منو اسیه
استاد :ایبیکه خودم گروه بندی میکنم
دروک با اسیه
برک با ایبیکه
عمر با سوسن
برک با سارپ
دروک:استاد من مجبورم با اسیه هم گروه شم ؟
استاد :عارع
اسبه و دروک :اوفففففف(هم زمان)
اسیه:که یهو دروک گفت
۳.۸k
۱۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.