Chapter آرام آرام

Chapter ¹⁰ آرام آرام

سونیک
سیلور هم رفت و من موندم تنهای تنها
هولوحوش ده دقیقه منتظر موندم ماشین بیاد ولی نیومد برای همین زنگ زدم به راننده
من: میتونم بپرسیم شما کجا هستی؟من دارم اینجا یخ میزنممممممم
....:دستور مادرتون هستش من نمیتونم بیام
من: چی؟آخ باشه فهمیدم ببخشین تقصیر تو نیستش
لعنت بهش ، میدونستم مامانم ازم بدش میاد ولی خدایی بیخیال دیگههه[(بعدا میفهمین چرا)] شروع کردم به راه رفتن تا به قصر برسم، لعنتی خیلی سرد بودششششش
بعد یک ساعت بالاخره رسیدم به قصر و رفتم تو
آخیشششش بالاخره گرمااا
میخواستم برم پیش مامانم و باهاش صحبت کنم ولی نرفتم چون میدونستم کاری از پیش نمیبره
برای همین رفتم یه حموم آب گرم شیک و مجلسییی
چه کیفی میدههه

شدو
وقتی رسیدم قصر اول از همه رفتم پیش پدرم
من:پدر میتونم بیام داخل؟
شاه مایکل:بیا تو
من:پدر همونطور که گفته بودین شد اون ها جدی جدی به عروسی حمله کردن
شاه مایکل: دیدی گفتم؟مطمعن باش این آخرین کارشون نیست و از اونجایی که شما قراره برین به‌ قصره خودتون..وظیفه محافظتشون با توعه،،میدونی که دفعه قبلی چه اتفاقی برای لون دختر بیچاره افتاد نه؟
من: بله...
شاه مایکل:اون یکی آلفاعه که به نظر میومد خیلی نیاز به محافظ نداشت ولی تو و اون باید از امگاتون محافظت کنین اسمش چی بود؟
من:سونیک
شاه مایکل:اوه آره سونیک شما باید حواستون به‌سونیک باشه
هه هه خبر نداشت که سونیک اصلا نیازی به محافظت نداشت
شاه مایکل: حالا هم برو یکم استراحت کن و وسایلت راجمع کن که پس فردا میرین قصرتون
شدو:ممنون پدر ، شبتون بخیر
و از اتاقش رفتم و بیرون رفتم سمت اتاق خودم
وقتی رفتم تو اتاق خودمو‌پرت کردم رو تخت
باورم نمیشد بعد اون همه مدت دوباره درباره ماریا داشت حرف می‌زد
هه خب معلمه،اون یه بهونه برای سرکوبم داره دیگه چی میخواد؟؟
.....
دیدگاه ها (۰)

Chapter ¹¹آرام آرامسیلوروقتی رفتم قصر اولین کاری که کردم رفت...

Chapter ¹²آرام آرام شدومن چون از قبل وسایلم رو جمع کرده بودم...

Chapter ⁹ آرام آرامسونیکخیلیا فکر میکنن که من اصن تا به حال ...

منطقیه

#تاج_چهار_فصل 👑p²رفتم پایین تو سالن مهمانی....لیا:یِنا بیا ا...

#شب_خاص Part 25 بله پدرویو ت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط