꧁فقط ¹⁵سالمه꧂: فیک

꧁فقط ¹⁵سالمه꧂: فیک
پارت: ¹⁶
ا.ت: من نمیخوام( داد کشید)
تهیونک دستشو برد بالا که ا.ت رو بزنه
یهو یادش افتاد ا.ت حامله اس دستشو اورد پایین
ا.ت هم از ترسش دستاشو جلو صورتش گرفت و از خودش دفاع کرد
ته: پاشو بریم
ا.ت: ب.. باشه
ا.ت بلند سد و از لباس ته گرفت رفتن سوار ماشین شدن
ا.ت: بریم عمارت بابادجون اینا
ته: باشه بگیر تهیون رو
ا.ت: مرسی بدش من
ته دادتش به ا.ت
ا.ت: خوشگل مامان کیه نفس کامان کیه پسرکم( تهیون با این کار ا.ت بلند بلند میخندید)
ته: خوب رسیدیم
ا.ت: ته تهیون رو بگیر
ته: باشه بدش من
ا.ت تهیون رو داد به ته و پیاده شدن رفتن داخل
ته: سلام به همه
بابا بزرگ و بقیه: خوش امدید
"نیم ساعت بعد"
بابای ا.ت وبابا ی ته داشتن با تهیون بازی میکرد مامانا هم داشتن میوه میاوردن ا.ت هم دات به زن عموش و مامانش کمک میکرد تت هم پیش بابا بزرگ نشصته بود
ته: بابا بزرگ ا.ت دوباره حامله اس
( طوری گفت که فقط بابا بزرگ شنید-
بابا بزرگ: واقعن
ته: اره
بابا بزرگ: نگهش میدارید
ته: معلومه بابا بزرگ
بابا بزرگ: افرین شیر مرد پسرام
#ادامه_اش_پست_بعدی_درک_کنید_نیمشه_زیاد_گذاشت
𝑻𝘢𝘦𝘩𝘺𝘶𝘯𝘨/𝑩𝒕𝒔
[ཻ҈(🍷)🕸̶͟▅̽̽▂