یک زندگی کم است

یک زندگی کم است
برای آن‌که تمام شکل‌های دوستت دارم را
با تو در میان بگذارم،
می‌خواهم
هر صبح که پنجره را باز می‌کنی
آن درخت روبه‌رو من باشم
فصل تازه من باشم
آفتاب من باشم
استکان چای من باشم
و هر پرنده‌ای که نان از انگشتان تو می‌گیرد،
یک زندگی کم است
برای شاعری
که می‌خواهد در تمام جمله‌ها دوستت داشته باشد...




#روزبه_سوهانی
دیدگاه ها (۳)

آلزایمرآلزایمر آلزایمر لعنتی فکر می کرد معشوقه جدید پدربزرگ ...

مرا دوباره به آن روزهای خوب ببر سپس رهایم کن و برگرد من نمی ...

باید یکی باشد که ببینی دل توی دلش نیست که تو را به وقت هایی ...

وه، چه شیرین است.رنج بردن پا فشردن؛در ره یک آرزو مردانه مردن...

می خواهم با تو باشم ...تویِ یک اتاقِ ساده ی کاهگلی ،با پنجره...

★هر بار از نو عاشق تو خواهم شد...★

یک شب هم باید با هم بیدار بمانیم تا خود صبح . هی چشمهای تو پ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط