گفت:زل زدی به قهوه که چی؟میخوای دراد از تو فنجون بپره بغل
گفت:زل زدی به قهوه که چی؟میخوای دراد از تو فنجون بپره بغلت؟!
خندیدم! دستمو دور فنجون محکم کردم.ادم تا یه جایی منتظر میمونه. تا یه جایی خودشو به در و دیوار میکوبه. تا یه جایی تقلا میکنه.
میدونی؟... مثه اینه یکی رو یهو ول بدی تو اقیانوس. کسی که شنا بلد نیست... هعی خودشو به این در و اون در میزنه... تقلا میکنه که روی اب بمونه برای یه کم اکسیژن...میگذره... پنج دقیقه... ده دقیقه ...ربع ساعت... نیم ساعت ...کمکم اون تقلا کردن کمرنگ تر میشه...میدونه که تلاش فایده نداره...میدونه تهش هیچه...اروم میشه و خودشو رها میکنه... میدونی؟...ادم از یه جایی به بعد دیه براش مهم نیس چی میشه!
خندیدم! دستمو دور فنجون محکم کردم.ادم تا یه جایی منتظر میمونه. تا یه جایی خودشو به در و دیوار میکوبه. تا یه جایی تقلا میکنه.
میدونی؟... مثه اینه یکی رو یهو ول بدی تو اقیانوس. کسی که شنا بلد نیست... هعی خودشو به این در و اون در میزنه... تقلا میکنه که روی اب بمونه برای یه کم اکسیژن...میگذره... پنج دقیقه... ده دقیقه ...ربع ساعت... نیم ساعت ...کمکم اون تقلا کردن کمرنگ تر میشه...میدونه که تلاش فایده نداره...میدونه تهش هیچه...اروم میشه و خودشو رها میکنه... میدونی؟...ادم از یه جایی به بعد دیه براش مهم نیس چی میشه!
۱۸.۷k
۰۳ بهمن ۱۴۰۰