گاهی به گذشته فکر می کنم

گاهی به گذشته فکر می کنم
به لحظه ای که مادرم داشت
برای خوشبختی ام نقشه می کشید
و پدرم خوب می دانست
که روزهای سختِ "بی تو بودن" هم در راه است
دستِ فکرم را می گیرم
می رویم به گذشته تر
به لحظه ی تولدم
خوب یادم هست که نافم را
به تکه ای از موهای تو پیوند زده بودند
و هیچ پرستاری نفهمید که چیدن
یک عمر بدبختم می کند

یکی داد می زند
_حوله ی سفید لطفا _
و من زار زنان
به موهای سفید تری فکر می کنم
که چرخ ِآسیاب دور شدنت
داشت از همان کودکی “ زال” مان میکرد.

#حمید_جدیدی
دیدگاه ها (۳)

بالاخره یک روز باید به خانه برگردی! به خدا اگر به قدرِ سر سو...

#کاظم_خوشخو

میشود کمی راهنمایی کنی؟مندقیقاچه بگویمتا دوستم بداری؟

خوشا دردی که درمانشتو باشیخوشا راهیکه پایانشتو باشی

شاگرد انتقالی پارت ۶۳

خاطراتم را که مرور‌ می کنم همیشه یک‌ نکته آزارم می دهد ...در...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط