در اغوش شیطان
"در اغوش شیطان"
---
Chapter: 1
Part: 19
ویو لیلیت سوان
کنار رود نشسته بودیم. باد آروم میوزید، مارها بیصدا دورمون بودن، و صدای آب مثل لالایی میپیچید.
لیلیت: حواستو بیشتر جمع کن.
روزالین: باشه.
لیلیت: روزالین... من یه بیشتر از تو ندارم، لطفاً... (بغض)
روزالین مکث کرد.
چشمهاش پر از فهم بود، پر از حس.
دستش رو آروم گذاشت روی دستم.
روزالین: باشه عزیزم.
سکوت بینمون سنگین شد، اما گرم.
مثل آغوشی که بدون کلمه، همهچیزو میفهمونه.
من نگاهش کردم.
اون دختر، اون راز، اون نور وسط تاریکی....
تنها امیدی که داشتم.
و نمیخواستم از دستش بدم.
ببخشید برا تأخیر
---
Chapter: 1
Part: 19
ویو لیلیت سوان
کنار رود نشسته بودیم. باد آروم میوزید، مارها بیصدا دورمون بودن، و صدای آب مثل لالایی میپیچید.
لیلیت: حواستو بیشتر جمع کن.
روزالین: باشه.
لیلیت: روزالین... من یه بیشتر از تو ندارم، لطفاً... (بغض)
روزالین مکث کرد.
چشمهاش پر از فهم بود، پر از حس.
دستش رو آروم گذاشت روی دستم.
روزالین: باشه عزیزم.
سکوت بینمون سنگین شد، اما گرم.
مثل آغوشی که بدون کلمه، همهچیزو میفهمونه.
من نگاهش کردم.
اون دختر، اون راز، اون نور وسط تاریکی....
تنها امیدی که داشتم.
و نمیخواستم از دستش بدم.
ببخشید برا تأخیر
- ۲۷۶
- ۲۰ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط