P21
P21
( شب خونه یکی از دوستام خوابیدم )
* فردا صبح
ویو ا/ت :
بیدار شدم تا حاضر شم برم فرودگاه
لباسمو پوشیدم و یه آرایش لایت کردم و رفتم از دوستم و خانوادش خدافظی کردم و رفتم فرودگاه
* توی فرودگاه
الکس : هاااااااا ا/تتت
+ : سلام الکس خوبی
الکس : آره خوبم بریم ؟؟؟
+ : آره بریم
* داخل هواپیما
الکس : چیزی میخوری ؟؟؟
+ : نه اشتها ندارم
الکس : اگه چیزی خواستی بهم بگو باشه (:
+ : باشه مرسی (:
* حدود ۴ ساعت تو راه بودیم
رسیدیم
+: خب مصل اینکه رسیدیم
الکس : عا آره( خابالود )
ویو الکس :
رسیدیم به عمارتی و به ا/ت گفتم که بره تو خونه من باید برم به شرکتم
الکس : ا/تتتتت
+ : بلیییی
الکس : من دارم میرم شرکت ساعت ۸ میام خونه
+ : باش بای
الکس : بای
ویو ا/ت :
توی خونه حوصلم سر رفته بود و نشستم با گوشیم ور رفتم و گرفتم خوابیدم
* شب شد
ویو ا/ت :
بیدار شدم رفتم دیدم ساعت ۷ و نیمه سریع یه چیزی آماده کردم تا الکس بیاد
* الکس اومد خونه
الکس : های ا/ت من اومدم
+ : سلام خسته نباشی خوشمدی
الکس : چ بوی خوبی میاد لعنتی چی درست کردی ؟
+ نودل و تخم مرغ و کیمچی
الکس : عررررررررر
* شام خوردن و گرفتن خوابیدن
* ۳ سال بعد ...
ویو ا/ت :
توی این سه سال خیلی تغیر کردم توی شرکت الکس کار میکردم الان شدم رئیس شرکت و الکس یه شرکت دیگه رو اداره میکنه درآمدم خیلی خوب بود مصل پولدارا زندگی میکردم
* صبح
ویو ا/ت :
بیدار شدم و قوصی به کمرم دادم لباسامو پوشیدم که برم شرکت یه قهوه سر راه گرفتم و تو راه داشتم میخوردم
داخل شکرت رفتم همه ادای احترام کردن و سرمو تکون میدادم
منشی : سلام خانم ا/ت امروز مهمون دارین بعدش هم یک جلسه دارین برای قرارداد شرکته
+ : باشه ساعت چند ؟
منشی :
مهمونا ساعت ۵ میان و ساعت ۷ هم جلسه هست
+ باشه مرسی میتونی به کارت برسی
منشی : چشم ...
+ : رفتم توی اتاقم نشستم و داشتم برگه هارو نگاه میکردم که با چه کسایی قرار داد داریم ...
که یهو ...
خسته شدم انقدر گفتم لایک کنین 🔗💖🥺
( شب خونه یکی از دوستام خوابیدم )
* فردا صبح
ویو ا/ت :
بیدار شدم تا حاضر شم برم فرودگاه
لباسمو پوشیدم و یه آرایش لایت کردم و رفتم از دوستم و خانوادش خدافظی کردم و رفتم فرودگاه
* توی فرودگاه
الکس : هاااااااا ا/تتت
+ : سلام الکس خوبی
الکس : آره خوبم بریم ؟؟؟
+ : آره بریم
* داخل هواپیما
الکس : چیزی میخوری ؟؟؟
+ : نه اشتها ندارم
الکس : اگه چیزی خواستی بهم بگو باشه (:
+ : باشه مرسی (:
* حدود ۴ ساعت تو راه بودیم
رسیدیم
+: خب مصل اینکه رسیدیم
الکس : عا آره( خابالود )
ویو الکس :
رسیدیم به عمارتی و به ا/ت گفتم که بره تو خونه من باید برم به شرکتم
الکس : ا/تتتتت
+ : بلیییی
الکس : من دارم میرم شرکت ساعت ۸ میام خونه
+ : باش بای
الکس : بای
ویو ا/ت :
توی خونه حوصلم سر رفته بود و نشستم با گوشیم ور رفتم و گرفتم خوابیدم
* شب شد
ویو ا/ت :
بیدار شدم رفتم دیدم ساعت ۷ و نیمه سریع یه چیزی آماده کردم تا الکس بیاد
* الکس اومد خونه
الکس : های ا/ت من اومدم
+ : سلام خسته نباشی خوشمدی
الکس : چ بوی خوبی میاد لعنتی چی درست کردی ؟
+ نودل و تخم مرغ و کیمچی
الکس : عررررررررر
* شام خوردن و گرفتن خوابیدن
* ۳ سال بعد ...
ویو ا/ت :
توی این سه سال خیلی تغیر کردم توی شرکت الکس کار میکردم الان شدم رئیس شرکت و الکس یه شرکت دیگه رو اداره میکنه درآمدم خیلی خوب بود مصل پولدارا زندگی میکردم
* صبح
ویو ا/ت :
بیدار شدم و قوصی به کمرم دادم لباسامو پوشیدم که برم شرکت یه قهوه سر راه گرفتم و تو راه داشتم میخوردم
داخل شکرت رفتم همه ادای احترام کردن و سرمو تکون میدادم
منشی : سلام خانم ا/ت امروز مهمون دارین بعدش هم یک جلسه دارین برای قرارداد شرکته
+ : باشه ساعت چند ؟
منشی :
مهمونا ساعت ۵ میان و ساعت ۷ هم جلسه هست
+ باشه مرسی میتونی به کارت برسی
منشی : چشم ...
+ : رفتم توی اتاقم نشستم و داشتم برگه هارو نگاه میکردم که با چه کسایی قرار داد داریم ...
که یهو ...
خسته شدم انقدر گفتم لایک کنین 🔗💖🥺
۲۱.۳k
۰۳ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.