گیرم که در وادی توهم ، نجار نه ،مریم شدی و هزار خرما از ن
گیرم که در وادی توهم ، نجار نه ،مریم شدی و هزار خرما از نخیل خیال بر دامنت ریخت و کودک کلماتت به معجزتی شیرین
خنیاگر اناجیل شد , با خط به خط نگاهت که هرز میرود چه خواهی کرد...
پشت کدام کوه و کتیبه وکفاره پنهانش میکنی آن دو چشم بد مست دریده را میگویم.
سیاووش از آتش میگذارنی؟
تو ، تو که سودای خواب بر سینه های سودابه داری
و سر بر دامن دلفریبان فتان و فتانه...
رویت را بروم آسمان به زمین ، زمین به آسمان رسید و
تو همچنان بر کلیمه ی کفر خود نام رسول میگذاری!
پیغمبر کدام مذهبی که مرغان مهر را به دام هوس میگیری و
ماهیان محبت به تور تفریح ، یدک کش اصل ونصب کدام یل تاریخی که نه رودابه ای زالت میداند و نه تهمینه ای رستم...
نکند ماردوش مغز خوری که خون در رحم زنان لخته میکرد
و نطفه ی نفرت به کام میگرفت ، هان شایدم قابیل که هوس همبستری همزاد کرد و برادرکشی را باب...
گیرم که تریاک توهم زدی و با تعمید شمعون به شط شعری غسل کردی ، دلو ولایت بر چاه چکامه انداختنت چیست؟
رم کرده ی کدام شلاقی که پونه های پرهیز را زیر نعل های
نا نجیبی لگد میکنی ، قدرت گرفته ی کدام قلچماق باستانی
که زرت و زرت زهوار در رفته ی زکاوتت را پشت حمایل اساطیریان پنهان میکنی...
قلمی که بر مرکب مروت نچرخد موکب رسالت نیست
برو بی خبر که نه به سینا سکنی داری نه به طور طایفه ای
لطفا مدتی صندل سکوت بپوش...
خنیاگر اناجیل شد , با خط به خط نگاهت که هرز میرود چه خواهی کرد...
پشت کدام کوه و کتیبه وکفاره پنهانش میکنی آن دو چشم بد مست دریده را میگویم.
سیاووش از آتش میگذارنی؟
تو ، تو که سودای خواب بر سینه های سودابه داری
و سر بر دامن دلفریبان فتان و فتانه...
رویت را بروم آسمان به زمین ، زمین به آسمان رسید و
تو همچنان بر کلیمه ی کفر خود نام رسول میگذاری!
پیغمبر کدام مذهبی که مرغان مهر را به دام هوس میگیری و
ماهیان محبت به تور تفریح ، یدک کش اصل ونصب کدام یل تاریخی که نه رودابه ای زالت میداند و نه تهمینه ای رستم...
نکند ماردوش مغز خوری که خون در رحم زنان لخته میکرد
و نطفه ی نفرت به کام میگرفت ، هان شایدم قابیل که هوس همبستری همزاد کرد و برادرکشی را باب...
گیرم که تریاک توهم زدی و با تعمید شمعون به شط شعری غسل کردی ، دلو ولایت بر چاه چکامه انداختنت چیست؟
رم کرده ی کدام شلاقی که پونه های پرهیز را زیر نعل های
نا نجیبی لگد میکنی ، قدرت گرفته ی کدام قلچماق باستانی
که زرت و زرت زهوار در رفته ی زکاوتت را پشت حمایل اساطیریان پنهان میکنی...
قلمی که بر مرکب مروت نچرخد موکب رسالت نیست
برو بی خبر که نه به سینا سکنی داری نه به طور طایفه ای
لطفا مدتی صندل سکوت بپوش...
۱۶.۲k
۱۲ تیر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.