part (3اخر ) 🫂🖇🍂
part (3اخر ) 🫂🖇🍂
ا.ت:دیگه از پیشم نرو اصلا سر کار نرو
یونگی:اگه من نرم سرکار کی خرج خونه رو بده ؟؟کی شرکت و اداره کنه؟؟
...
ا.ت:من نمیدونم اونو خودت ی کاریش بکن
یونگی:*خنده*باشه هر چی تو بگی حالا بیا صبونه بخوریم
ا.ت:وایییییییی خودت درس کردی؟؟
یونگی:عاره خوشت اومد؟؟؟
ا.ت:معلومه من از چیه تو خوشم نمیاد؟؟
یونگی:خوب بابا چاپلوس بخور
ا.ت:نمیشه با تو یزره عاشقانه حرف زد؟؟
یونگی:چرا میشه ولی اول بخور
ا.ت:اوکی
اوممممممممم چ خوشمزس
یونگی:غذاهای من بد در نمیاد
ا.ت:خودپسند😒
یونگی:*خنده*
ا.ت:یونگی؟؟
یونگی:بله؟؟
ا.ت:میای فیلم ببینیم؟؟
یونگی:باشه
ا.ت:راستی خاله کجاس؟؟
یونگی:گفت کار داره تا شب نمیاد منم گفتم نگران نباشه من پیشتم
ا.ت:خوب کاری کردی
یونگی:خوب چ فیلمی دوست داری دانلود کنم؟؟
ا.ت:اومممممممممم فیلم شکارچیان بخشش(پیشنهاد میکنم نگاهش کنین خیلی خوبه ای مین هو هم توش بازی کرده)
یونگی:اوکی
پرش زمانی:/
اخرای فیلم بود فیلم داشت تموم میشد که نثش اصلی ها داشتن همو میبوسیدن که یونگی گفت:
میدونی چند وقته ما اینکارو نکردیم؟؟
ا.ت:چیکار؟؟
یونگی:این...و ا.ت رو بوسید
بعد دو دقیقه:/
ا.ت:یونگی ؟؟
یونگی:بله؟؟
ا.ت:میدونستی خیلی دوست دارم؟؟
یونگی:کیه که ندونه
ا.ت:اصن نخواستم
یونگی:چیشده بابا قهر نکن باز شوخی کردم .. منم خیلی دوست دارم .
ایندفه ا.ت لبای پیشی شو مهمون لبای خودش کرد ..
و اینکه ا.ت چون نمیتونست بدون یونگی باشه یونگی سعی میکرد زیاد سر کار نباشه و بیشتر با فرشتش وقت بگزرونه
قصه ما به سر رسید کلاغه با خونشون رسید🫂🖇🍂
ا.ت:دیگه از پیشم نرو اصلا سر کار نرو
یونگی:اگه من نرم سرکار کی خرج خونه رو بده ؟؟کی شرکت و اداره کنه؟؟
...
ا.ت:من نمیدونم اونو خودت ی کاریش بکن
یونگی:*خنده*باشه هر چی تو بگی حالا بیا صبونه بخوریم
ا.ت:وایییییییی خودت درس کردی؟؟
یونگی:عاره خوشت اومد؟؟؟
ا.ت:معلومه من از چیه تو خوشم نمیاد؟؟
یونگی:خوب بابا چاپلوس بخور
ا.ت:نمیشه با تو یزره عاشقانه حرف زد؟؟
یونگی:چرا میشه ولی اول بخور
ا.ت:اوکی
اوممممممممم چ خوشمزس
یونگی:غذاهای من بد در نمیاد
ا.ت:خودپسند😒
یونگی:*خنده*
ا.ت:یونگی؟؟
یونگی:بله؟؟
ا.ت:میای فیلم ببینیم؟؟
یونگی:باشه
ا.ت:راستی خاله کجاس؟؟
یونگی:گفت کار داره تا شب نمیاد منم گفتم نگران نباشه من پیشتم
ا.ت:خوب کاری کردی
یونگی:خوب چ فیلمی دوست داری دانلود کنم؟؟
ا.ت:اومممممممممم فیلم شکارچیان بخشش(پیشنهاد میکنم نگاهش کنین خیلی خوبه ای مین هو هم توش بازی کرده)
یونگی:اوکی
پرش زمانی:/
اخرای فیلم بود فیلم داشت تموم میشد که نثش اصلی ها داشتن همو میبوسیدن که یونگی گفت:
میدونی چند وقته ما اینکارو نکردیم؟؟
ا.ت:چیکار؟؟
یونگی:این...و ا.ت رو بوسید
بعد دو دقیقه:/
ا.ت:یونگی ؟؟
یونگی:بله؟؟
ا.ت:میدونستی خیلی دوست دارم؟؟
یونگی:کیه که ندونه
ا.ت:اصن نخواستم
یونگی:چیشده بابا قهر نکن باز شوخی کردم .. منم خیلی دوست دارم .
ایندفه ا.ت لبای پیشی شو مهمون لبای خودش کرد ..
و اینکه ا.ت چون نمیتونست بدون یونگی باشه یونگی سعی میکرد زیاد سر کار نباشه و بیشتر با فرشتش وقت بگزرونه
قصه ما به سر رسید کلاغه با خونشون رسید🫂🖇🍂
۵۳.۵k
۱۰ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.