part (38) 🫂🖇🔮
part (38) 🫂🖇🔮
نامجون:/
منتظر کوک بودم که دیدم داره میاد
کوک:اوووو داداش چ زود اومدی
نامی:عاره شمام خوب اومدین بریم .. یونا پس تو میای به عنوان نماینده؟؟
یونا:عاره
...
خب بریم
کوک:اوکی
پرش زمانی به کره:/
یونا:اخیششششش هیچی وطن خود ادم نمیشه
نامی:اره واقعا
کوک:خب وقت تلف نکنین کلی کار داریم بیاین بریم
یونا:اوکی بریم
سوار ماشین شدن و رفتن خونه کوک نامجون هم رفت خونه خودش
پرش زمانی به فردا:/
یونا:کوک بدو کلی کار داریم
کوک:اومدم بابا اومدم
رفتن شرکت نامجیون اینا همون که اسمت(***)بود
منشی(لیا):بفرمایید
کوک:با اقای کیم قرار داریم
لیا:خب اسمتون؟؟
کوک:جئون جونگکوک هستم
لیا:لطفا صبر کنید
کوک:بله
...
لیا:بله بفرمایید
کوک:ممنون
رفتیم داخل که دیدم ناممی بود و تهیونگ
کوک:سلام
نامی:سلام
ته:سلام
یونا:س..سلام
ته ویو:/
نامجون بهم گفته بود یونا قراره نماینده ای باشه که قراره بیار شرکت منم میخواستم ببینمش
خیلی خوشگل تر از قبل شده بود باورم نمیشه اون همون یوناست درسه فقط شیش ماه هست که گذشته ولی اون خیلی تغییر کرده
کوک:خب نامجون تا اتمام قرارداد یونا اینجا میمونه و کارارو زیر نظر میگیره البته من به شما اعتماد دارم ولی پدرم میگه محکم کاری کنیم
نامی:عاره میدونم اصن کار درس همینه اگه ی مشکلی پیش بیاد راحت میتونیم حلش کنیم
کوک:خب من دیگه برم کلی کار دارم
نامی:اوکی
یونا:باشه برو مراقب خودت باش
کوک:ممنون خدافظ
ته:خدافظ
بعد اینکه کوک رفت نامی گفت:
خب ته پرونده هارو نشون یونا بده من باید برم
ته:ب..باشه
نامی رفت ته به منشی گفت که پرونده هارو بیاره
لیا:عشقم پرونده هارو اوردم *پوزخند رو به یونا*
ته:ممنون
لیا:عشقم؟؟امروز کاری نداری بریم بیرون؟؟
یونا:*توی ذهنش*عشقم ؟؟هع نرفته دوست دختر دار شد از اولم معلوم بود منو دوست نداره
ته:/
وقتی لیا بهم گفت عشقم یونا انگار شک شد انگار ناراحت شد ولی چرا؟؟اون که منو نمیخواست چرا ناراحت شد ؟؟
یونا:خب اقای کیم من این پرونده هارو برسی میکنم شما به کارتون برسین
لیا:واقعا؟؟چه خوب ممنونم ...تا بیا بریم
ته:اوکی بریم
یونا:/
وقتی اونا رفتن اشکم درومد ولی چرا؟؟من اونو دوست دارم؟؟ندارم؟؟چرا بخاطر اینکهدبا یکی دیگس ناراحت شدم؟؟
...
فقط ببخشید که غلط املایی زیاد داره تند تند نوشتم😔
نامجون:/
منتظر کوک بودم که دیدم داره میاد
کوک:اوووو داداش چ زود اومدی
نامی:عاره شمام خوب اومدین بریم .. یونا پس تو میای به عنوان نماینده؟؟
یونا:عاره
...
خب بریم
کوک:اوکی
پرش زمانی به کره:/
یونا:اخیششششش هیچی وطن خود ادم نمیشه
نامی:اره واقعا
کوک:خب وقت تلف نکنین کلی کار داریم بیاین بریم
یونا:اوکی بریم
سوار ماشین شدن و رفتن خونه کوک نامجون هم رفت خونه خودش
پرش زمانی به فردا:/
یونا:کوک بدو کلی کار داریم
کوک:اومدم بابا اومدم
رفتن شرکت نامجیون اینا همون که اسمت(***)بود
منشی(لیا):بفرمایید
کوک:با اقای کیم قرار داریم
لیا:خب اسمتون؟؟
کوک:جئون جونگکوک هستم
لیا:لطفا صبر کنید
کوک:بله
...
لیا:بله بفرمایید
کوک:ممنون
رفتیم داخل که دیدم ناممی بود و تهیونگ
کوک:سلام
نامی:سلام
ته:سلام
یونا:س..سلام
ته ویو:/
نامجون بهم گفته بود یونا قراره نماینده ای باشه که قراره بیار شرکت منم میخواستم ببینمش
خیلی خوشگل تر از قبل شده بود باورم نمیشه اون همون یوناست درسه فقط شیش ماه هست که گذشته ولی اون خیلی تغییر کرده
کوک:خب نامجون تا اتمام قرارداد یونا اینجا میمونه و کارارو زیر نظر میگیره البته من به شما اعتماد دارم ولی پدرم میگه محکم کاری کنیم
نامی:عاره میدونم اصن کار درس همینه اگه ی مشکلی پیش بیاد راحت میتونیم حلش کنیم
کوک:خب من دیگه برم کلی کار دارم
نامی:اوکی
یونا:باشه برو مراقب خودت باش
کوک:ممنون خدافظ
ته:خدافظ
بعد اینکه کوک رفت نامی گفت:
خب ته پرونده هارو نشون یونا بده من باید برم
ته:ب..باشه
نامی رفت ته به منشی گفت که پرونده هارو بیاره
لیا:عشقم پرونده هارو اوردم *پوزخند رو به یونا*
ته:ممنون
لیا:عشقم؟؟امروز کاری نداری بریم بیرون؟؟
یونا:*توی ذهنش*عشقم ؟؟هع نرفته دوست دختر دار شد از اولم معلوم بود منو دوست نداره
ته:/
وقتی لیا بهم گفت عشقم یونا انگار شک شد انگار ناراحت شد ولی چرا؟؟اون که منو نمیخواست چرا ناراحت شد ؟؟
یونا:خب اقای کیم من این پرونده هارو برسی میکنم شما به کارتون برسین
لیا:واقعا؟؟چه خوب ممنونم ...تا بیا بریم
ته:اوکی بریم
یونا:/
وقتی اونا رفتن اشکم درومد ولی چرا؟؟من اونو دوست دارم؟؟ندارم؟؟چرا بخاطر اینکهدبا یکی دیگس ناراحت شدم؟؟
...
فقط ببخشید که غلط املایی زیاد داره تند تند نوشتم😔
۵۲.۸k
۱۰ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.