مننننن بالاخره ازاد شدم و اومدمممم
مننننن بالاخره ازاد شدم و اومدمممم
واییی چطورید باگزی ها؟ دلم براتون تنگ شده بود بالاخره وقت پیدا کردم تا براتون پارت بزارم ولی نمیدونم بعدا کی وقتم خالی میشه فعلا این رو بخونین دوستون دارم
پارت ۵۲
÷جرات داری منو بزن پلیس خبر میکنم
بعد این حرف یک لحظه جرقه خیلی بزرگی توی سر جیهوپ زد و بعدش لعنتی بلندی گفت بعد این حرف جین نگاش کرد جینم با دیدن اون نگاه تازه یاد نقشه ای که برای کاترین چیده بودن افتاد اون دو فقط داشتن به هم زل میزدند و اینجا فقط یونگی و ژاکلین ساکن بودن و سردرگم به اون دوتا نگاه میکردن
♤پیشی میتونی جین رو به جای برسونی؟
♧هرجا باشه
جیهوپ به یونگی نگا کرد یعنی باید به یونگی اعتماد میکرد؟ شاید .....
...........
کاترین از فشار زیادی که تا الان داشت از گیجی روی زمین افتاد جنی با نگرانی کنار کاترین نشست و از دردی که بابت زخمش داشت اخم کرد کاترین لب زد
+ باید خودم برم
خواست بلند شه که جنی جلوش رو گرفت
& نه خانم اگه شما برین چهرتون تو اخبار دیده میشه .....فیلیکس ادم زرنگیه بعدا که چهرتون رو ببینه متوجه میشه
کاترین موهاشو از حرص به عقب هول داد
+ پس الان چیکار کنم اگه واقعا طرف بمیره چی ؟
& چقدر زمان داریم
+ چطور ؟
& من میرم خانم
+ چی نه رئیس میکشتم با این وضع بفرستمت
جنی خواست حرف بزنه که گوشی کاترین زنگ خورد *سنجاب * با عجله گوشی رو جواب داد
+ جیهوپ خدای من حالت خوبه ؟
جیهوپ که با ژاکلین کنار درخت موندن تا یونگی جین رو با موتور ببره جواب داد
♤اره ما خوبیم و کسی که باید بره راه افتاده
+ ما؟
جیهوپ هول جواب داد
♤خب یه نفر دیگه بجز من رو گرفته بودن
+ اها باشه ولی هوپ بگو عجله کنن تروخدا فقط ۱۷ دقیقه زمان داریم
♤اوکبه نگران نباش
کاترین با ارامش لبخندی زد و بعد خدافظی تو بغل جنی افتاد اما .....الان که دقت میکرد جنی اینجا چیکار میکرد؟
+ راستی تو اینجا چیکار میکنه
جنی به ارومی و خونسرد جواب کاترین رو داد
& خب .....
.....
یونگی به سرعت از کنار ماشینا رد میشد و لایی میکشید
♧ هوپ گفت چقدر زمان داریم ؟
÷الان شد ۷ دقیقه
♧ به پلیسا خبر دادی ؟
÷اره فقط باید برسیم زوتر اونجا
♧ حله
یونگی گاز موتوز و گرفت و با سرعت از بین ماشینا میگذشت الان زمان نفس گیری بود اگه دیر میرسیدن برای هیچ کدومشون خوب نبود
♧ میگم چطور میخوای بگی مرده ؟
جین پوزخند زد
واییی چطورید باگزی ها؟ دلم براتون تنگ شده بود بالاخره وقت پیدا کردم تا براتون پارت بزارم ولی نمیدونم بعدا کی وقتم خالی میشه فعلا این رو بخونین دوستون دارم
پارت ۵۲
÷جرات داری منو بزن پلیس خبر میکنم
بعد این حرف یک لحظه جرقه خیلی بزرگی توی سر جیهوپ زد و بعدش لعنتی بلندی گفت بعد این حرف جین نگاش کرد جینم با دیدن اون نگاه تازه یاد نقشه ای که برای کاترین چیده بودن افتاد اون دو فقط داشتن به هم زل میزدند و اینجا فقط یونگی و ژاکلین ساکن بودن و سردرگم به اون دوتا نگاه میکردن
♤پیشی میتونی جین رو به جای برسونی؟
♧هرجا باشه
جیهوپ به یونگی نگا کرد یعنی باید به یونگی اعتماد میکرد؟ شاید .....
...........
کاترین از فشار زیادی که تا الان داشت از گیجی روی زمین افتاد جنی با نگرانی کنار کاترین نشست و از دردی که بابت زخمش داشت اخم کرد کاترین لب زد
+ باید خودم برم
خواست بلند شه که جنی جلوش رو گرفت
& نه خانم اگه شما برین چهرتون تو اخبار دیده میشه .....فیلیکس ادم زرنگیه بعدا که چهرتون رو ببینه متوجه میشه
کاترین موهاشو از حرص به عقب هول داد
+ پس الان چیکار کنم اگه واقعا طرف بمیره چی ؟
& چقدر زمان داریم
+ چطور ؟
& من میرم خانم
+ چی نه رئیس میکشتم با این وضع بفرستمت
جنی خواست حرف بزنه که گوشی کاترین زنگ خورد *سنجاب * با عجله گوشی رو جواب داد
+ جیهوپ خدای من حالت خوبه ؟
جیهوپ که با ژاکلین کنار درخت موندن تا یونگی جین رو با موتور ببره جواب داد
♤اره ما خوبیم و کسی که باید بره راه افتاده
+ ما؟
جیهوپ هول جواب داد
♤خب یه نفر دیگه بجز من رو گرفته بودن
+ اها باشه ولی هوپ بگو عجله کنن تروخدا فقط ۱۷ دقیقه زمان داریم
♤اوکبه نگران نباش
کاترین با ارامش لبخندی زد و بعد خدافظی تو بغل جنی افتاد اما .....الان که دقت میکرد جنی اینجا چیکار میکرد؟
+ راستی تو اینجا چیکار میکنه
جنی به ارومی و خونسرد جواب کاترین رو داد
& خب .....
.....
یونگی به سرعت از کنار ماشینا رد میشد و لایی میکشید
♧ هوپ گفت چقدر زمان داریم ؟
÷الان شد ۷ دقیقه
♧ به پلیسا خبر دادی ؟
÷اره فقط باید برسیم زوتر اونجا
♧ حله
یونگی گاز موتوز و گرفت و با سرعت از بین ماشینا میگذشت الان زمان نفس گیری بود اگه دیر میرسیدن برای هیچ کدومشون خوب نبود
♧ میگم چطور میخوای بگی مرده ؟
جین پوزخند زد
۸.۷k
۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.