دلمون تنگه

دل‌مون تنگه
تو بیا. مگه نگفتی سر می‌زنی؟
تابستون کش می‌آد تا می‌تّونه.
خیلی تنگه با این‌که حتّی پاییزم نیست.
من دیوونه‌م؛ درست!
امّا من نکردم، نفهمیدم چی شد به‌خدا.
خیلی فک می‌کنی،
مگه ما چی‌کار کردیم که می‌گی دیوونه‌س؟
قیافه‌مون شبیه پدرزن و‌نگوگ شده:
دستان زیر چانه، با کلاه، نگاه غم‌آلود.
دیدگاه ها (۱)

مادر بزرگگم کرده ام در هیاهوی شهرآن نظر بند سبز راکه در کودک...

اینجوری قایم شم دلبرو بپاممیدونی که با اون یارو جدیدیه ریخته...

و نخ به نخ دهنم دود استغَمَت غلیظ ترین کام است...

دختری در کتابخانهجنگ و صلح را ورق می زندو به سربازی می اندیش...

╭────༺ ♕ ༻────╮⊊ #my_mistake ⊋#part6⋆┈┈。゚❃ུ۪ ❀ུ۪ ❁ུ۪ ❃ུ۪ ❀ུ۪...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط