سناریو
#سناریو
#استری_کیدز
#درخواستی
در خوابگاه استری کیدز چه میگذرد؟
هیون و چانگبینی
حدودا ساعت ۱۲ شب بود. و مرد عضله ای مون میز شام رو به رمانتیک ترین شکل ممکن چیده بود و داشت سعی میکرد که شمع های کنار ظرف های غذا رو روشن کنه با صدای تقه ای به در به خودش اومد
(هیون+، بینی_)
+سلام چاگی.
_سلام عزیزم....بیبن چه میزی برات چیدممممم
+اوا...همسررررمممممم
هان و لینو
روی مبل نشسته بودن. نور خونه زردو قهوه ای بود و نسبتا تاریک.
و در همین حین هان توی بغل لینو نشسته بود و توی اینستا میچرخید و هر پستی که به نظرش جالب بود رو به لینو نشون میداد. و واکنش لینو چی بود؟ همون لبخندی که هممون میدونیم چجوریه
+لینویا این دوتا همستر کدومشون کیوت تره؟
_سومی
+....ولی این که دوتاس
_الان نفر سوم رو بهت نشون میدم*خم شد و لب هان رو کوتاه بوسید*
+یااا...لینویااا
چان و جونگین
اگه بپرسن مرتب ترین خوابگاه کدوم بود میگفتم صد درصد خوابگاه چان . چرا؟ ایشون جونگین رو نشونده یجا ، هم غذا درست میکرد هم خونه رو مرتب میکرد ، چند دقیقه یبار میومد سر جونگینو بوس میکرد
_بچه نون خودمی
سونگمین و فلیکس
خونه در بهم ریخته ترین حالت خودش قرار داشت و سونگمین درحال آشپزی بود.
+سونگمینییییی
_بلهههه
+شام چی داریمنممم
_پاستا آلفردو
+عه بزار بیام ببینم
به سمت آشپزخونه حرکت کرد که با دیدن غذا شوکه شد
+.......میگم...این.چرا شبیه عن*عه؟
_ن..نمیدونم
+بنظرم خیار کبابی های دیشبو بخوریم بهتره!
#استری_کیدز
#درخواستی
در خوابگاه استری کیدز چه میگذرد؟
هیون و چانگبینی
حدودا ساعت ۱۲ شب بود. و مرد عضله ای مون میز شام رو به رمانتیک ترین شکل ممکن چیده بود و داشت سعی میکرد که شمع های کنار ظرف های غذا رو روشن کنه با صدای تقه ای به در به خودش اومد
(هیون+، بینی_)
+سلام چاگی.
_سلام عزیزم....بیبن چه میزی برات چیدممممم
+اوا...همسررررمممممم
هان و لینو
روی مبل نشسته بودن. نور خونه زردو قهوه ای بود و نسبتا تاریک.
و در همین حین هان توی بغل لینو نشسته بود و توی اینستا میچرخید و هر پستی که به نظرش جالب بود رو به لینو نشون میداد. و واکنش لینو چی بود؟ همون لبخندی که هممون میدونیم چجوریه
+لینویا این دوتا همستر کدومشون کیوت تره؟
_سومی
+....ولی این که دوتاس
_الان نفر سوم رو بهت نشون میدم*خم شد و لب هان رو کوتاه بوسید*
+یااا...لینویااا
چان و جونگین
اگه بپرسن مرتب ترین خوابگاه کدوم بود میگفتم صد درصد خوابگاه چان . چرا؟ ایشون جونگین رو نشونده یجا ، هم غذا درست میکرد هم خونه رو مرتب میکرد ، چند دقیقه یبار میومد سر جونگینو بوس میکرد
_بچه نون خودمی
سونگمین و فلیکس
خونه در بهم ریخته ترین حالت خودش قرار داشت و سونگمین درحال آشپزی بود.
+سونگمینییییی
_بلهههه
+شام چی داریمنممم
_پاستا آلفردو
+عه بزار بیام ببینم
به سمت آشپزخونه حرکت کرد که با دیدن غذا شوکه شد
+.......میگم...این.چرا شبیه عن*عه؟
_ن..نمیدونم
+بنظرم خیار کبابی های دیشبو بخوریم بهتره!
۸.۸k
۰۵ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.