تکپارتی
#تکپارتی
#استری_کیدز
وقتی تو روز تولدت........
اونها یه برنامه ی فوق العاده چیده بودن.......فارغ از چیزی که قراره اتفاق بیوفته..
توی این مدت تنها چیزی که میشنیدی هیت های بی دلیل بود...نمیدونستی دلیلش رفتار خودته یا عقده ای بودن خودشون، ولی یه چیز رو خوب میدونستی، اینکه قرار نیست بیشتر از این به این زندگی نکبت بار ادامه بدی...
.
.
.
.
چانگبین: هیوووووننننگگگگگگ..این بادکنکه جاش خوبه؟؟
بنگ چان: آره...آره همونجا خوبه دیگه تکونش نده...
هیون:میگم هیونگ...ا.ت ببینه چه تدارکاتی براش دیدیم از ذوق گریه میکنه ها...
سونگمین: شایدم جیغ زد
بنگ چان:هی...هی.. پسرا شلوغ نکنین، کارتون رو انحام بدین.....ا...
خواست حرفی بزنه که با پیامکی به که به گوشیش اومد چهره مشکوک به خودش گرفت.
یک میامک از طرف تو بود ولی اینکه انقدر طولانی باشه، نگرانش میکرد
"
سلام پسرا.
وقتی که شما دارین این پیامک رو میخونید احتمالا من پیشتون نیستم. نه فقط کنارتون، بلکه توی این دنیا.
میدونم...میدونم به هم قول دادیم که تا آخرش باهم باشیم ولی من دیگه نمیکشم....
و فقط خواستم بهتون بگم که
چان، تو لیدر خوبی هستی!
چانگبین،تو محبوبی!
سونگمین، لبخندات بیش از حد زیباست!
هیون، تو با استعدادی!
لینو، تو بی احساس. نیستی!
جونگین، تو صدای خوبی داری!
فلیکس، تو لاغرمردنی نیستی!
و هان، تو بهترین رپری هستی که توی عمرم دیدم"
با بغضی که الان تبدیل به گریه شده بود گفت
چان:نه...نه... ا.ت نه.....
در همون لحظه تماسی که ترسش رو داشت رو شنید
&سلام قربان، از طرف بیمارستان........تماس میگرم......
.
.
.
.
.
تنها جیزی که توی اون مکان شنیده میشد گریه و بغض های معصومانه چند پسر به همراه جمله"تسلیت میگم بود.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
خب دوستان نتیجه گیری میکنیم بعد چهار تا امتحان تکپارتی ننویسیم.😅😂
#استری_کیدز
وقتی تو روز تولدت........
اونها یه برنامه ی فوق العاده چیده بودن.......فارغ از چیزی که قراره اتفاق بیوفته..
توی این مدت تنها چیزی که میشنیدی هیت های بی دلیل بود...نمیدونستی دلیلش رفتار خودته یا عقده ای بودن خودشون، ولی یه چیز رو خوب میدونستی، اینکه قرار نیست بیشتر از این به این زندگی نکبت بار ادامه بدی...
.
.
.
.
چانگبین: هیوووووننننگگگگگگ..این بادکنکه جاش خوبه؟؟
بنگ چان: آره...آره همونجا خوبه دیگه تکونش نده...
هیون:میگم هیونگ...ا.ت ببینه چه تدارکاتی براش دیدیم از ذوق گریه میکنه ها...
سونگمین: شایدم جیغ زد
بنگ چان:هی...هی.. پسرا شلوغ نکنین، کارتون رو انحام بدین.....ا...
خواست حرفی بزنه که با پیامکی به که به گوشیش اومد چهره مشکوک به خودش گرفت.
یک میامک از طرف تو بود ولی اینکه انقدر طولانی باشه، نگرانش میکرد
"
سلام پسرا.
وقتی که شما دارین این پیامک رو میخونید احتمالا من پیشتون نیستم. نه فقط کنارتون، بلکه توی این دنیا.
میدونم...میدونم به هم قول دادیم که تا آخرش باهم باشیم ولی من دیگه نمیکشم....
و فقط خواستم بهتون بگم که
چان، تو لیدر خوبی هستی!
چانگبین،تو محبوبی!
سونگمین، لبخندات بیش از حد زیباست!
هیون، تو با استعدادی!
لینو، تو بی احساس. نیستی!
جونگین، تو صدای خوبی داری!
فلیکس، تو لاغرمردنی نیستی!
و هان، تو بهترین رپری هستی که توی عمرم دیدم"
با بغضی که الان تبدیل به گریه شده بود گفت
چان:نه...نه... ا.ت نه.....
در همون لحظه تماسی که ترسش رو داشت رو شنید
&سلام قربان، از طرف بیمارستان........تماس میگرم......
.
.
.
.
.
تنها جیزی که توی اون مکان شنیده میشد گریه و بغض های معصومانه چند پسر به همراه جمله"تسلیت میگم بود.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
خب دوستان نتیجه گیری میکنیم بعد چهار تا امتحان تکپارتی ننویسیم.😅😂
۱۳.۴k
۰۲ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.