p12
کوک:عالی بود(با خنده ولی داره خشمشو کنترل میکنه)
ات:ممنون..(لبخند)
مکس:عالی بود دارلینگ(بوس هوایی)
ات:مرسی تایگر...(با خنده)
ویو بعد از ورزش
مکس:اته میخوام با بچه ها شب برم بار میگم تو هم میای ؟
ات:امم ... اوکی
مکس:اگه میخوای به اون پسره جونگ کوک هم بگو بیاد ..
ات:باشه بهش میگم ببینم میاد یا نه..
مکس:اوک..
ات:جونگ کوک..
کوک :بله..؟
ات:میگم میخوایم با دوستای داداشم بریم بار تو هم میای؟
کوک:امم..اوکی ..فقط داداشت کیه؟
ات:اون که اونجا وایساده ..مکس..
ات:چطور؟
کوک :واقعا اون داداشته؟
ات:مثل خواهر برادر همیم چون از موقعی که به دنیا اومدیم پیش هم بودیم و بزرگ شدیم ..تو چه فکری راجبش کردی؟
کوک:راستش من فکر کردم پارتنرته..
ات:نه همو به چشم خواهر برادر میبینیم...(لبخند ملیح)
کوک:عا..خب کجا هو ببینیم؟
ات:میگم اگه راحتی بیا لباسات رو جمع کن بیا خونه ما تا هر سه مون با ماشینای خودمون بیایم و مسابقه بدیم(خوشحال)
کوک:..اوکی..(لبخند)
ات:مرسی...(گرفتش بغل)
کوک:(دستش رو گذاشت رو کمرش)
کوک:میتونی باهام بیای خونه تا لباسام رو جمع کنم و بعد تو راهو نشون بدی که بیایم خونه شما...خوبه؟
ات:عا ...مزاحمت ایجاد نکنم..
کوک :این چه حرفیه میزنی تو دوستا که این حرفارو ندارن..(لبخند)
ات:ممنون..(لبخند ملیح پسر کش)
کوک:خب برو به مکس بگو که با من میایی..
ات: بهش زنگ میزنم..
کوک:اوکی
ویو ات
ات:الو مکس ..دارم با جونگ کوک میرم خونش تا لباساش رو جمع کنه بعد باهم بیایم...
ات:کاری نداری؟
ات:خدافظ.....
ات:پیش به سوی خونه ی کوک(سوار ماشین شدن اته اهنگ رو زیاد کرد جونگ کوک هم سرعت رو زیاد کرد)
کوک:گفت کوک..(متعجب وخوشحال جوری گفت که اته نشنوه)
اسلاید دوم تیپ اته بعد از ورزش
اسلاید سوم مکس
اسلاید چهارم جونگ کوک
ات:ممنون..(لبخند)
مکس:عالی بود دارلینگ(بوس هوایی)
ات:مرسی تایگر...(با خنده)
ویو بعد از ورزش
مکس:اته میخوام با بچه ها شب برم بار میگم تو هم میای ؟
ات:امم ... اوکی
مکس:اگه میخوای به اون پسره جونگ کوک هم بگو بیاد ..
ات:باشه بهش میگم ببینم میاد یا نه..
مکس:اوک..
ات:جونگ کوک..
کوک :بله..؟
ات:میگم میخوایم با دوستای داداشم بریم بار تو هم میای؟
کوک:امم..اوکی ..فقط داداشت کیه؟
ات:اون که اونجا وایساده ..مکس..
ات:چطور؟
کوک :واقعا اون داداشته؟
ات:مثل خواهر برادر همیم چون از موقعی که به دنیا اومدیم پیش هم بودیم و بزرگ شدیم ..تو چه فکری راجبش کردی؟
کوک:راستش من فکر کردم پارتنرته..
ات:نه همو به چشم خواهر برادر میبینیم...(لبخند ملیح)
کوک:عا..خب کجا هو ببینیم؟
ات:میگم اگه راحتی بیا لباسات رو جمع کن بیا خونه ما تا هر سه مون با ماشینای خودمون بیایم و مسابقه بدیم(خوشحال)
کوک:..اوکی..(لبخند)
ات:مرسی...(گرفتش بغل)
کوک:(دستش رو گذاشت رو کمرش)
کوک:میتونی باهام بیای خونه تا لباسام رو جمع کنم و بعد تو راهو نشون بدی که بیایم خونه شما...خوبه؟
ات:عا ...مزاحمت ایجاد نکنم..
کوک :این چه حرفیه میزنی تو دوستا که این حرفارو ندارن..(لبخند)
ات:ممنون..(لبخند ملیح پسر کش)
کوک:خب برو به مکس بگو که با من میایی..
ات: بهش زنگ میزنم..
کوک:اوکی
ویو ات
ات:الو مکس ..دارم با جونگ کوک میرم خونش تا لباساش رو جمع کنه بعد باهم بیایم...
ات:کاری نداری؟
ات:خدافظ.....
ات:پیش به سوی خونه ی کوک(سوار ماشین شدن اته اهنگ رو زیاد کرد جونگ کوک هم سرعت رو زیاد کرد)
کوک:گفت کوک..(متعجب وخوشحال جوری گفت که اته نشنوه)
اسلاید دوم تیپ اته بعد از ورزش
اسلاید سوم مکس
اسلاید چهارم جونگ کوک
۱۱.۵k
۲۸ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.