چندپارتی جیمین وقتی فهمیدی با بهترین دوستت رابطه داره پارت ۵
________________
همچنان ویو ادمین گلتون
ا/ت کافه رو بست و با الکس روی صندلی روبه روی جیمین نشستن
_خوب؟
+ا/ت تو واقعا رفتی با یکی دیگه چطوری؟
÷همین طوری که تو رفتی با دوستش
+تو حرف....
_چی میخوایی؟ با یونا جونت خوش نمیگذره یا نه ولت کرد
+ا/ت م...من متاسفم اون میخواست بینمون فاصله بندازه
÷انگار هم موفق شد
+تو حرف نزن
_ جیمین اصلا یه سوال میپرسم راستشو بگو کی یاد من افتادی؟ تا زمانی که با یونا بودی یا بعد از اینکه رفت؟
÷وقتی یونا رفت
+........
_ اوکی اگه یونا ترکت نمیکرد منو هیچوقت یادت نمیومد که یه دختری رو با یه لباس ساده توی هوای بارونی ولش کردی مگه نه؟ برات اهمیتی نداشت اصلا زندم مردم هیچ مگه نه؟
+ا....ا/ت خواهش میکنم یه فرصت دیگه بده
_نمیخوام اون موقعه که داشتی یونا جونت رو میبوسیدی فکرش رو میکردی جیمین من بین تو و همه چی تو رو انتخاب کردم بعد تو
+حقم داری ا/ت من *بغض*
_ جیمین من فراموشت کردم پس برو خواهش میکنم تازه به یکم آرامش رسیدم
+ ا/ت
_اگه الکس نبود منم الان نبودم .... تو میدونی با نبودت چه عذابی کشیدم؟ میدونی چندبار میخواستم خودمو بکشم که الکس نزاشت میدونی چه عذابی کشیدم هرجا رو نگاه میکردم تو رو میدیدم هرکی یه چی میگفت یاد حرفامون میفتادم جیمین بفهمم بسمه بسمه*داد و بغض*
÷ا/ت آروم باش
+*چیزی نمیگفت و آروم گریه میکرد*
_حالا هم......
که یدفعه ا/ت به نفس نفس افتاد
+ا/ت
الکس سریع رفت و از کیفش اسپری رو درآورد و بهش داد
+ا/ت.....
÷بسه دیگه هی چیزی نمیگم تو هم همش حرف بزن ا/ت به خاطر تو هزارتا مشکل پیدا کرد تازه حالش بهتر شده بود
+چ...چی
÷به خاطرت دچازر مشکل قلبی و تنفسی شد ولی مشکل قلبیش با عمل حل شد ولی تنفسیش نه تازه حالش بهتر شده بود که تو
+ا/ت من*بغض*
_ م...ما هنوز زن و شوهریم چند روز دیگه کارای دادگاه رو میکنم و طلاق میگیریم
+من نمیخوام ا/ت بفهم من دوست دارم
_واقعا؟ یا نه به قول خودت هوسه؟ چند روز دیگه یه دختر بیاد منو به کل فراموش میکنی حالا هم برو میخوام کافه رو ببندم
+باشه میرم ولی فردا بازم میام
_باشه اومدی هم خوش اومدی مشتری هستی ولی اگه بخوایی واسه این حرفا بیایی بهتره نیایی
ا/ت به کمک الکس بلند شد و جیمین رو برد بیرون و خودش هم رفت بیرون و در کافه رو بست
÷بریم
الکس رفت ا/ت هم میخواست بره که جیمین یهو میگیرش و میچسبونش به دیوار و شروع به بوسیدنش میکنه بعد چندمین از هم جدا میشن
که ا/ت یه سیلی به جیمین زد و سریع رفت سمت الکس و سوار ماشین شد و فقط گریه میکرد
÷ا/ت
_آخه چرا باید الان بیاد زمانی که تونستم فراموشش کنم*گریه*
÷ا/ت لطفا اینجوری نکن
_😭😭😭😭😭😭
دیگه حرفی الکس نزد و رفتن کنار ساحل
_اینجا کجاست
÷من هروقت ناراحتم میام اینجا کسی زیاد اینجا نمیاد و منم راحت حرفام و داد هام رو میزنم.....تو ماشین منتظرم هرموقعه آروم شدی بیا
الکس رفتن و ا/ت هم شروع کرد به بلند گریه کردن و داد و فریاد زدن
۲ ساعت گذشت و ا/ت آروم تر شده بود ولی جونی نداشت آروم به سمت ماشین رفت که یه دفعه از حال رفت ولی تو بغل نرمی فرو رفت
*ساعت ۱۲ شب*
وقتی ا/ت چشماش رو باز کرد توی بیمارستان بود و الکس کنارش بود
÷ا/ت بیدار شدی حالت خوبه دکتر رو خبر کنم؟
_خوبم خوبم چی شده؟
÷دیدم ۲ ساعت گذشته و نیومدی نگرانت شدم که دیدمت داری میایی اومدم سمتت کع غش کردی دکتر گفته به خاطر فشاریه که بهت وارد شده
_اها *بغض*
÷ا/ت لطفا دوباره گریه نکن حالت بد میشه ها
_ب...باشه*لبخند فیک*
÷میگم یه فرصت دیگه بهش بده ولی وابسته اش نشو از چشماش معلوم بود چقدر ناراحته
_نمیتونم اگه دوباره ولم کنه
÷پس من شلغمم؟ من پشت میمونم باشه؟
_ب....باشه میتونیم بریم؟
÷فکر کنم از دکتر میپرسم
دیگه مشکلی نبود واسه همین مرخص شد و رفتن خونه
بعد اتفاق دیگه ای نیفتاد پس پرش زمانی به فردا شب
همچنان ویو ادمین گلتون
ا/ت کافه رو بست و با الکس روی صندلی روبه روی جیمین نشستن
_خوب؟
+ا/ت تو واقعا رفتی با یکی دیگه چطوری؟
÷همین طوری که تو رفتی با دوستش
+تو حرف....
_چی میخوایی؟ با یونا جونت خوش نمیگذره یا نه ولت کرد
+ا/ت م...من متاسفم اون میخواست بینمون فاصله بندازه
÷انگار هم موفق شد
+تو حرف نزن
_ جیمین اصلا یه سوال میپرسم راستشو بگو کی یاد من افتادی؟ تا زمانی که با یونا بودی یا بعد از اینکه رفت؟
÷وقتی یونا رفت
+........
_ اوکی اگه یونا ترکت نمیکرد منو هیچوقت یادت نمیومد که یه دختری رو با یه لباس ساده توی هوای بارونی ولش کردی مگه نه؟ برات اهمیتی نداشت اصلا زندم مردم هیچ مگه نه؟
+ا....ا/ت خواهش میکنم یه فرصت دیگه بده
_نمیخوام اون موقعه که داشتی یونا جونت رو میبوسیدی فکرش رو میکردی جیمین من بین تو و همه چی تو رو انتخاب کردم بعد تو
+حقم داری ا/ت من *بغض*
_ جیمین من فراموشت کردم پس برو خواهش میکنم تازه به یکم آرامش رسیدم
+ ا/ت
_اگه الکس نبود منم الان نبودم .... تو میدونی با نبودت چه عذابی کشیدم؟ میدونی چندبار میخواستم خودمو بکشم که الکس نزاشت میدونی چه عذابی کشیدم هرجا رو نگاه میکردم تو رو میدیدم هرکی یه چی میگفت یاد حرفامون میفتادم جیمین بفهمم بسمه بسمه*داد و بغض*
÷ا/ت آروم باش
+*چیزی نمیگفت و آروم گریه میکرد*
_حالا هم......
که یدفعه ا/ت به نفس نفس افتاد
+ا/ت
الکس سریع رفت و از کیفش اسپری رو درآورد و بهش داد
+ا/ت.....
÷بسه دیگه هی چیزی نمیگم تو هم همش حرف بزن ا/ت به خاطر تو هزارتا مشکل پیدا کرد تازه حالش بهتر شده بود
+چ...چی
÷به خاطرت دچازر مشکل قلبی و تنفسی شد ولی مشکل قلبیش با عمل حل شد ولی تنفسیش نه تازه حالش بهتر شده بود که تو
+ا/ت من*بغض*
_ م...ما هنوز زن و شوهریم چند روز دیگه کارای دادگاه رو میکنم و طلاق میگیریم
+من نمیخوام ا/ت بفهم من دوست دارم
_واقعا؟ یا نه به قول خودت هوسه؟ چند روز دیگه یه دختر بیاد منو به کل فراموش میکنی حالا هم برو میخوام کافه رو ببندم
+باشه میرم ولی فردا بازم میام
_باشه اومدی هم خوش اومدی مشتری هستی ولی اگه بخوایی واسه این حرفا بیایی بهتره نیایی
ا/ت به کمک الکس بلند شد و جیمین رو برد بیرون و خودش هم رفت بیرون و در کافه رو بست
÷بریم
الکس رفت ا/ت هم میخواست بره که جیمین یهو میگیرش و میچسبونش به دیوار و شروع به بوسیدنش میکنه بعد چندمین از هم جدا میشن
که ا/ت یه سیلی به جیمین زد و سریع رفت سمت الکس و سوار ماشین شد و فقط گریه میکرد
÷ا/ت
_آخه چرا باید الان بیاد زمانی که تونستم فراموشش کنم*گریه*
÷ا/ت لطفا اینجوری نکن
_😭😭😭😭😭😭
دیگه حرفی الکس نزد و رفتن کنار ساحل
_اینجا کجاست
÷من هروقت ناراحتم میام اینجا کسی زیاد اینجا نمیاد و منم راحت حرفام و داد هام رو میزنم.....تو ماشین منتظرم هرموقعه آروم شدی بیا
الکس رفتن و ا/ت هم شروع کرد به بلند گریه کردن و داد و فریاد زدن
۲ ساعت گذشت و ا/ت آروم تر شده بود ولی جونی نداشت آروم به سمت ماشین رفت که یه دفعه از حال رفت ولی تو بغل نرمی فرو رفت
*ساعت ۱۲ شب*
وقتی ا/ت چشماش رو باز کرد توی بیمارستان بود و الکس کنارش بود
÷ا/ت بیدار شدی حالت خوبه دکتر رو خبر کنم؟
_خوبم خوبم چی شده؟
÷دیدم ۲ ساعت گذشته و نیومدی نگرانت شدم که دیدمت داری میایی اومدم سمتت کع غش کردی دکتر گفته به خاطر فشاریه که بهت وارد شده
_اها *بغض*
÷ا/ت لطفا دوباره گریه نکن حالت بد میشه ها
_ب...باشه*لبخند فیک*
÷میگم یه فرصت دیگه بهش بده ولی وابسته اش نشو از چشماش معلوم بود چقدر ناراحته
_نمیتونم اگه دوباره ولم کنه
÷پس من شلغمم؟ من پشت میمونم باشه؟
_ب....باشه میتونیم بریم؟
÷فکر کنم از دکتر میپرسم
دیگه مشکلی نبود واسه همین مرخص شد و رفتن خونه
بعد اتفاق دیگه ای نیفتاد پس پرش زمانی به فردا شب
۹.۴k
۰۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.