هرچی من بگمه
#هرچی_من_بگمه
پارت نقصی پنجاه و چهارم
فردا صبح.......
از خواب بیدار شدم میخواستم برم پایین که با صدای یه دختر و کریس تو پلهی اخر متوقف شدم
کریس:کارت عالی بود بیا اینم دستمزدت
دختر:خواهش میکنم
کریس:حالا برو تا بیدار نشده
دختر:رییس میخواستم یچیزی بگم بهتون
کریس:بگو
دختر:راستش من شما رو دوست دارم میشه با من باشید؟؟
کریس:نه بچه جون حالا هم یرو
دختره که رفت از پله ها رفتم پایین رفتم سمت کریس
کریس:سلام بیدار شدی؟؟
-تو یه پست فطرتی خیلی نامردی چرا از من سوء استفاده کردی؟؟دختر کم بود؟؟
کریس:من سوء استفاده نکردم
-دروغ نگو
داشتم گریه میکردم اولین باری بود که جلوی یه پسر ضعف نشون میدادم
دوباره لبهاش رو گذاشت رو لبهام بعد چند دقیقه ازم جدا شد
کریس:اون رییس گریمورها بود من گفتم که اونا رو مرخص کنه و نقشه کشیدم که از این طریق تورو بدست بیارم میخواستم بهت اعتراف کنم میخواستم مال من باشی
شصتشو کشید رو گونه هام و اشکهام رو پاک کرد
کریس:دیگه گریه نکن
-باشه
دوباره لبهاش نشست رو لبهام
کریس:چقدر زود معتاد لبات شدم
-😂
کریس😀
-بیا برگردیم بریم خوابگاه پیش بقیه
کریس:هرچی تو بخوای
بعد 45 دقیقه رسیدیم خوابگاه کریس کلید انداخت رفتیم داخل دیدیم همه چیز شکسته دخترا داشتن گریه میکردن و پسرا هم داشتن بهشون دلداری میدادن لوهان و دیدم که با دستای زخمی افتاده یه گوشه و داره اشک میریزه
-چیشده؟؟
معصومه:لوهان همه چیز و شکست میگه رویا....
سوهو:هیچی نگو الان اونارم نگران میکنی
-حرف بزن ببینم
دخترا:😭😭😭
پسرا😖😖😖
لوهان:من میخوام بمیرم چرا من چرا من باید جدا بشم از رویا😭
ادامه دارد
پارت نقصی پنجاه و چهارم
فردا صبح.......
از خواب بیدار شدم میخواستم برم پایین که با صدای یه دختر و کریس تو پلهی اخر متوقف شدم
کریس:کارت عالی بود بیا اینم دستمزدت
دختر:خواهش میکنم
کریس:حالا برو تا بیدار نشده
دختر:رییس میخواستم یچیزی بگم بهتون
کریس:بگو
دختر:راستش من شما رو دوست دارم میشه با من باشید؟؟
کریس:نه بچه جون حالا هم یرو
دختره که رفت از پله ها رفتم پایین رفتم سمت کریس
کریس:سلام بیدار شدی؟؟
-تو یه پست فطرتی خیلی نامردی چرا از من سوء استفاده کردی؟؟دختر کم بود؟؟
کریس:من سوء استفاده نکردم
-دروغ نگو
داشتم گریه میکردم اولین باری بود که جلوی یه پسر ضعف نشون میدادم
دوباره لبهاش رو گذاشت رو لبهام بعد چند دقیقه ازم جدا شد
کریس:اون رییس گریمورها بود من گفتم که اونا رو مرخص کنه و نقشه کشیدم که از این طریق تورو بدست بیارم میخواستم بهت اعتراف کنم میخواستم مال من باشی
شصتشو کشید رو گونه هام و اشکهام رو پاک کرد
کریس:دیگه گریه نکن
-باشه
دوباره لبهاش نشست رو لبهام
کریس:چقدر زود معتاد لبات شدم
-😂
کریس😀
-بیا برگردیم بریم خوابگاه پیش بقیه
کریس:هرچی تو بخوای
بعد 45 دقیقه رسیدیم خوابگاه کریس کلید انداخت رفتیم داخل دیدیم همه چیز شکسته دخترا داشتن گریه میکردن و پسرا هم داشتن بهشون دلداری میدادن لوهان و دیدم که با دستای زخمی افتاده یه گوشه و داره اشک میریزه
-چیشده؟؟
معصومه:لوهان همه چیز و شکست میگه رویا....
سوهو:هیچی نگو الان اونارم نگران میکنی
-حرف بزن ببینم
دخترا:😭😭😭
پسرا😖😖😖
لوهان:من میخوام بمیرم چرا من چرا من باید جدا بشم از رویا😭
ادامه دارد
۶.۲k
۰۱ خرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.