هرچی من بگمه پارت پنجاه و چهارم
#هرچی_من_بگمه #پارت_پنجاه_و_چهارم
از زبون #حوری
کشوندم بردم تو ماشین
-یا تو مگه نباید اجرا کنی؟؟
کریس:برام مهم نیست
-چرا اونوقت...
کریس:دیگه حرف نزن
-چرا؟؟
کریس😠
-باشه باشه
دیگه حرفی نزدم اونم گازشو گرفت و رفت انقد تند میروند یه لحظه احساس کردم که الان چپ میکنیم رسیدیم جلوی یه خونه از ماشین پیاده شد اومد سمتم دستم و گرفت و بردم توی خونه
-یا چیکار میکنی؟؟اینجا کجاست؟؟
کریس:جایی که قراره بهت ثابت شه برای منی
-چی؟؟
دیگه نتونستم حرفی بزنم چون لبهاش و گذاشت رو لبهام اون الان داشت من و میبوسید؟؟چندتا مشت به سینش زدم زور زدم که از خودم جداش خودم اما کو زور من بالاخره ازم جدا شد
کریس:میشه برای من باشی؟؟میشه خانوم من بشی؟؟
-😳
کریس:من یه ماهه که عاشقت شدم نمیتونستم به کسی بگم نمیتونستم رازم و بگم به کسی این داشت خفم میکرد....
دیگه نزاشتم حرفی بزنه و لبهام و گذاشتم روی لبهاش دستام و دو طرف صورتش قفل کردم
کریس😳
-منم عاشقتم اما میترسیدم که بهت بگم اما تو ردم کنی
کریس:اگر اون موقعی که عاشقم بوید عاشقت نبودم پس ردت میکردم اخه من هنوز جوونم😌
-از خود راضی😒
کریس😂
-😶
کریس:خوب اگه الان بخوایم برگردیم خوابگاه یه عالمه سوال پیچ میشیم
-منم حوصله ندارم
کریس:پس امشب و همینجا میمونیم
-این خونه از کجا اومد مگه تو خونه داشتی بجز خونهی اعضا؟؟😕
کریس:وقتی عاشقت شدم این خونه رو خریدم اما بقیش و حوصله ندارم بت توضیح بدم بریم بکپیم
-بریم
رفتیم بالا یه اتاق بودا یه تخت دو نفره
-خوب من میرم رو مبل میخوابم تو هم ابنجا بخواب
میخواستم متکا پتو بردارم برم دستمو کشید انداختم رو تخت بعدم محکم بغلم کرد و خوابید منم از خدا خواسته خوابیدم
از زبون #حوری
کشوندم بردم تو ماشین
-یا تو مگه نباید اجرا کنی؟؟
کریس:برام مهم نیست
-چرا اونوقت...
کریس:دیگه حرف نزن
-چرا؟؟
کریس😠
-باشه باشه
دیگه حرفی نزدم اونم گازشو گرفت و رفت انقد تند میروند یه لحظه احساس کردم که الان چپ میکنیم رسیدیم جلوی یه خونه از ماشین پیاده شد اومد سمتم دستم و گرفت و بردم توی خونه
-یا چیکار میکنی؟؟اینجا کجاست؟؟
کریس:جایی که قراره بهت ثابت شه برای منی
-چی؟؟
دیگه نتونستم حرفی بزنم چون لبهاش و گذاشت رو لبهام اون الان داشت من و میبوسید؟؟چندتا مشت به سینش زدم زور زدم که از خودم جداش خودم اما کو زور من بالاخره ازم جدا شد
کریس:میشه برای من باشی؟؟میشه خانوم من بشی؟؟
-😳
کریس:من یه ماهه که عاشقت شدم نمیتونستم به کسی بگم نمیتونستم رازم و بگم به کسی این داشت خفم میکرد....
دیگه نزاشتم حرفی بزنه و لبهام و گذاشتم روی لبهاش دستام و دو طرف صورتش قفل کردم
کریس😳
-منم عاشقتم اما میترسیدم که بهت بگم اما تو ردم کنی
کریس:اگر اون موقعی که عاشقم بوید عاشقت نبودم پس ردت میکردم اخه من هنوز جوونم😌
-از خود راضی😒
کریس😂
-😶
کریس:خوب اگه الان بخوایم برگردیم خوابگاه یه عالمه سوال پیچ میشیم
-منم حوصله ندارم
کریس:پس امشب و همینجا میمونیم
-این خونه از کجا اومد مگه تو خونه داشتی بجز خونهی اعضا؟؟😕
کریس:وقتی عاشقت شدم این خونه رو خریدم اما بقیش و حوصله ندارم بت توضیح بدم بریم بکپیم
-بریم
رفتیم بالا یه اتاق بودا یه تخت دو نفره
-خوب من میرم رو مبل میخوابم تو هم ابنجا بخواب
میخواستم متکا پتو بردارم برم دستمو کشید انداختم رو تخت بعدم محکم بغلم کرد و خوابید منم از خدا خواسته خوابیدم
۷.۲k
۰۱ خرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.