پارت 23
همچی خوب بود میدونی منظورم از خوب یعنی چی یعنی هیچ مانعی واسه راشل نبود، راشل تماسای اوشن، جانیکا و حتی رایا هم جواب نمیداد یک هفته ای از نامزدی گذشته بود راشل پیشه تهیونگ زندگی میکرد و دوتاشون خیلی همو دوست داشتن فردا ازدواجشون بود، همه خوشحال بودن همچی اماده بو لباس عروس و.. تهیونگ بعضی شبا بخاطر پرونده اوشن و داترو تحقیق میکرد و به خیلی چیز ها رسیده بود جز راشل و این راشل میترسوند اون خیلی قدرت داشت و سریع میفهمید البته اوشن به طرز عجیبی هنوز سفت سخت هویت داترو رو چسبیده
راشل همینطور تو حیاط قدم میزد و نفس عمیق میکشید که تهیونگ اومد خونه و از یه بنز بیرون اومد با دیدن راشل لبخندی زد و عینک افتابیشو دراورد و جلوی راشل قرار گرفت
تهیونگ:چطور هروز زیبا تر میشین بانو کیم؟
راشل خودشو به تهیونگ نزدیک کرد و دستاشو دوره گردن تهیونگ حلقه کرد گفت
و چطور تو هروز خشن تر
تهیونگ :اونو که شب عروسی میفهمی
و دستی به کمر راشل کشید و بوسه ای به لباش زد
و رفت تو عمارت
سره ناهار
تهیونگ:راشل من امروز یه ماموریت خیلی مهم دارم
راشل:اما اما فردا قراره ازدواج کنیم
تهیونگ :قول میدم سریع برگردم
راشل :باشه به خودت صدمه نزن و سریع بیا چون بهت اعتماد دارم میزارم بری..
راشل ویو:
دیگه چند ساعت بود که تهیونگ رفته بود دلشوره داشتم ساعت حوالی شب بود تو حیاط بودم و ستاره هارو نگاه میکردم که یه
اس ام اس اومد جانیکا بود
(خیلی مهمه تماسم رو جواب بده درباره پدرته.) راشل ایندفعه جواب داد
جانیکا :پیشه درخت... عمارت یه جعبه و فایل ویدیویی چکشون کن
و قطع کرد
راشل رفت و واقعا بودن دستور داد یکی از خدمتکار های باغچه لپتابشو بیار رفت داخل گلخونه شروع کرد به دیدن ویدیو رئیس بود!
رئیس تو ویدیو از راشل خواسته بود راشل یه برگه رو باز کنه
اما اون برگه براش نامفهوم بود
یه برگه دی ان ای
رئیس تو یه ویدیو گفت:شاید بدونی یا نه خودم وقتی فهمیدم واقعا احساساتی شدم ، اون برگه... اون برگه نشون میده که دی ان ای های ما یکیه! تو خواهره بزگتر و وارث بزرگتر اوشن هستی داستان های منو مادرت احتمالا گفته و من واقعا از اون روز ها متنفرم و خیلی دوست داشتم اما مادرت نمیزاشت من واقعا شرمندتم اما خوشحالم که قوی بارت اوردم حتی اگه با زور باشه تو مهم ترین فرد اوشن هستی!. اون عکس خانوادگی ما هست! وقتی چهار ساله بودی اون موقع چان یول (پسره رئیس و داداش راشل) دوساله بود هیچی یادت نمیاد ازش چون جدا شدید .. من جداتون کردم؛!
و دباره مرگ نورا همون دختری که باهاش تو سازمان بزرگ شدی و پیوند خواهری بسته بودید تو یه ساله ۲۰۱۹ اون تو یه فرودگاه بود که بمب گذاری شد وقتی داشت از لئون پولارو میگرفت. پشت سره اون انفجار کیم تهیونگ بود.
راشل همینطور تو حیاط قدم میزد و نفس عمیق میکشید که تهیونگ اومد خونه و از یه بنز بیرون اومد با دیدن راشل لبخندی زد و عینک افتابیشو دراورد و جلوی راشل قرار گرفت
تهیونگ:چطور هروز زیبا تر میشین بانو کیم؟
راشل خودشو به تهیونگ نزدیک کرد و دستاشو دوره گردن تهیونگ حلقه کرد گفت
و چطور تو هروز خشن تر
تهیونگ :اونو که شب عروسی میفهمی
و دستی به کمر راشل کشید و بوسه ای به لباش زد
و رفت تو عمارت
سره ناهار
تهیونگ:راشل من امروز یه ماموریت خیلی مهم دارم
راشل:اما اما فردا قراره ازدواج کنیم
تهیونگ :قول میدم سریع برگردم
راشل :باشه به خودت صدمه نزن و سریع بیا چون بهت اعتماد دارم میزارم بری..
راشل ویو:
دیگه چند ساعت بود که تهیونگ رفته بود دلشوره داشتم ساعت حوالی شب بود تو حیاط بودم و ستاره هارو نگاه میکردم که یه
اس ام اس اومد جانیکا بود
(خیلی مهمه تماسم رو جواب بده درباره پدرته.) راشل ایندفعه جواب داد
جانیکا :پیشه درخت... عمارت یه جعبه و فایل ویدیویی چکشون کن
و قطع کرد
راشل رفت و واقعا بودن دستور داد یکی از خدمتکار های باغچه لپتابشو بیار رفت داخل گلخونه شروع کرد به دیدن ویدیو رئیس بود!
رئیس تو ویدیو از راشل خواسته بود راشل یه برگه رو باز کنه
اما اون برگه براش نامفهوم بود
یه برگه دی ان ای
رئیس تو یه ویدیو گفت:شاید بدونی یا نه خودم وقتی فهمیدم واقعا احساساتی شدم ، اون برگه... اون برگه نشون میده که دی ان ای های ما یکیه! تو خواهره بزگتر و وارث بزرگتر اوشن هستی داستان های منو مادرت احتمالا گفته و من واقعا از اون روز ها متنفرم و خیلی دوست داشتم اما مادرت نمیزاشت من واقعا شرمندتم اما خوشحالم که قوی بارت اوردم حتی اگه با زور باشه تو مهم ترین فرد اوشن هستی!. اون عکس خانوادگی ما هست! وقتی چهار ساله بودی اون موقع چان یول (پسره رئیس و داداش راشل) دوساله بود هیچی یادت نمیاد ازش چون جدا شدید .. من جداتون کردم؛!
و دباره مرگ نورا همون دختری که باهاش تو سازمان بزرگ شدی و پیوند خواهری بسته بودید تو یه ساله ۲۰۱۹ اون تو یه فرودگاه بود که بمب گذاری شد وقتی داشت از لئون پولارو میگرفت. پشت سره اون انفجار کیم تهیونگ بود.
۶.۳k
۲۳ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.