به کجا پر بزنم من که پرم ریخته است

به کجا پر بزنم ؟! من که پرم ریخته است
شهر آوار شده روی سرم ریخته است !

من به شوق قفس ات آمده ام، در بگشا
وعده ی دانه مده ، دور و برم ریخته است

سر کشیدم که دل دوست نرنجد ، چه کنم ؟!
زهر در ساغر من همسفرم ریخته است

شمع ام و بعد تو دیگر دل من روشن نیست
قطره قطره بدنِ شعله ورم ریخته است

ماهی قرمز کوچک ، دل من پر تَـرک است
آب این تنگ تو را تا ببرم ، ریخته است

ترسم این است که در شهر شما سیل شود
اشکهایی که فقط نامه برم ریخته است

خواستم پیش تو برگردم و عاشق باشم
هر چه پل بود ولی پشت سرم ریخته است...
دیدگاه ها (۲)

تو که رفتی به خدا از همه وحشت کردمآن همه خاطره را طعمه ی حسر...

شب از نیمه گذشته مثل هرشب باز بی خوابمنمی دانی چقدر این روزه...

...گفت: شاعر از چی می نویسی؟گفتم: از عشق و بارون و تنهاییگفت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط