عشق تحت تعقیب
عشق تحت تعقیب
بخش چهلوششم
بعد از اینکه اومدیم خونه یه مهمونی کوچیک گرفتیم و پیروزیمونو جشن گرفتیم. سونیک بهم اصرار کرد که نوشیدنی نخورم از آخرین باری که مست کردم دیگه دلش نمیخواد اینکارو بکنم. بعد از اتمام جشنمون همه رفتن خونههاشون و روژ بهم گفت برای یه کمک کوچیک میره خونه دوستش. پس واسه همین منو سونیک تنها شدیم.
سونیک: بالاخره باهم تنها شدیم و میتونیم دوتایی وقت بگذرونیم.
_ این تغییر ناگهانی تو خیلی عجیبه، نمیدونم باید بترسم یا...
سونیک: میتونی ازش خوشحال باشی.
و دستمو میگیره و باهم میرقصیم؟ این خیلی عجیب بود. رقصم بد نیست...خب توی بعضی عملیاتهام مجبور بودم یه چند نفرو گول بزنم واسه تغییر قیافهم. یهو...یهو میبینم سونیک داره یه چیزیو زمزمه میکنه، میفهمم داره یه آهنگی میخونه.
_ داری چه آهنگی میخونی؟
سونیک: یه آهنگ قدیمی.
_ ببینم از آلبومهای خودته؟ بلند بخونش.
سونیک: چی برات بخونمش؟
_ لطفا.
و شروع میکنه به خوندنش و حین خوندش هم مرقصیم. این آهنگ...این آهنگ رو من یه جا شنیدم...اما کجا؟
سونیک: شدو...انگاری که داری به یه چیزی فکر میکنی؟
_ انگار که من این آهنگرو یجا شنیدم...آره وقتی که..از اونجا من فرار کردم توی یه شب سرد و زمستونی یه صدایی شنیدم یه آهنگ خیلی قشنگ بود. نمیدونستم کی اونو میخونه ولی اون آهنگ گرمای وجودم شد. نشستم و به اون آهنگ تا وقتی که تموم شد گوش کردم و بعدش خوابم برد.
سونیک: چی؟ چند مدت بود که از آزمایشگاه فرار کرده بودی؟
_ حدودا یه هفته یا دو هفته.
سونیک: اون...اون من بودم شدو...من داشتم اون آهنگرو میخوندم.
چییی؟!!! یعنی من سونیکرو توی بچگیام دیدمش...و اون داشت این آهنگرو میخوند؟!
بخش چهلوششم
بعد از اینکه اومدیم خونه یه مهمونی کوچیک گرفتیم و پیروزیمونو جشن گرفتیم. سونیک بهم اصرار کرد که نوشیدنی نخورم از آخرین باری که مست کردم دیگه دلش نمیخواد اینکارو بکنم. بعد از اتمام جشنمون همه رفتن خونههاشون و روژ بهم گفت برای یه کمک کوچیک میره خونه دوستش. پس واسه همین منو سونیک تنها شدیم.
سونیک: بالاخره باهم تنها شدیم و میتونیم دوتایی وقت بگذرونیم.
_ این تغییر ناگهانی تو خیلی عجیبه، نمیدونم باید بترسم یا...
سونیک: میتونی ازش خوشحال باشی.
و دستمو میگیره و باهم میرقصیم؟ این خیلی عجیب بود. رقصم بد نیست...خب توی بعضی عملیاتهام مجبور بودم یه چند نفرو گول بزنم واسه تغییر قیافهم. یهو...یهو میبینم سونیک داره یه چیزیو زمزمه میکنه، میفهمم داره یه آهنگی میخونه.
_ داری چه آهنگی میخونی؟
سونیک: یه آهنگ قدیمی.
_ ببینم از آلبومهای خودته؟ بلند بخونش.
سونیک: چی برات بخونمش؟
_ لطفا.
و شروع میکنه به خوندنش و حین خوندش هم مرقصیم. این آهنگ...این آهنگ رو من یه جا شنیدم...اما کجا؟
سونیک: شدو...انگاری که داری به یه چیزی فکر میکنی؟
_ انگار که من این آهنگرو یجا شنیدم...آره وقتی که..از اونجا من فرار کردم توی یه شب سرد و زمستونی یه صدایی شنیدم یه آهنگ خیلی قشنگ بود. نمیدونستم کی اونو میخونه ولی اون آهنگ گرمای وجودم شد. نشستم و به اون آهنگ تا وقتی که تموم شد گوش کردم و بعدش خوابم برد.
سونیک: چی؟ چند مدت بود که از آزمایشگاه فرار کرده بودی؟
_ حدودا یه هفته یا دو هفته.
سونیک: اون...اون من بودم شدو...من داشتم اون آهنگرو میخوندم.
چییی؟!!! یعنی من سونیکرو توی بچگیام دیدمش...و اون داشت این آهنگرو میخوند؟!
- ۴.۱k
- ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط