Part

Part77

با درد چشمامو باز کردم
×خوبی??
+بابا
×ا/ت
+بابا.. باباااا…
×ا/ت بس کن
+اینا چین… این سرمو این وسایل واسه بابابزرگم بزاریییییین… کجاس… کجاسسسسسسست
چشمم به بیتا خورد
+تو… .تو هنوز اینجایی
بیتا : ا/ت
+تووووو… هنوزززززم… بعد از کشتن بابابزرگم. اینجایییییی????
بیتا:  اون بخاطر رفتن تو دق کرد نه کار من…
+عوضییییییییی… تو… تو داشتی تو بغل شوهر من….. تو… گمشوووو… گشموووووووووو… چون میکشمت… مطمئن باش میکشمت بیتا. .پس جلوی من نیا…. اگه ببینمت میکشمتتتتتت(داد زدم )
بیتا:  من.. متاسفم
+گمشووووووووووو(جیغ زدم) اخخخخخخ
×چیشدددد??
+سرممممممممم… اخخخخخخخ
بابای ا/ت: دکترررررر. ..دکتررررررررر..
توی سرم صدای سوت بلند شد… داشتم کر میشدم… انگار با چکش تو سرم میکوبیدن….
دکتر : نفس بکش… .اروم… .اروممممم…
من فقط جیغ میزدم…
دکتر : همه بیروووون .. همهه ..پرستار… سریع ارامبخش حاضر کن. زودددددد
یکم بعد دوباره خوابم برد… اما اینبار خواب دیدم
+
دیدگاه ها (۰)

*مامان ا/ت: عروس قشنگی شدی دخترم… | + مرسی مامان ..| بابابزر...

Part78داشتم دیوونه میشدم… دیدنش تو اون وضع… تو اون وضع رو او...

س..سکته?!×ا/تتتتتتتپاهام سست شد و افتادم +حا… حالش… خخووبه?!...

Part76×ا/ت جواب بده خب تلفنتو+نمیخوام×مگه کیه که جواب نمیدی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط