بیکار بودم

بیکار بودم ...
داشتم به عکس بچگیام نگاه میکردم ,چقدر چشمام شیطون بود تموم شیطنتای بچگیمو میشد توی چشمام خوند
یه لحظه تو آینه به چشمام نگاه کردم این چشما مثل بچگیام نبود
اصلا این چشما واسه ی من نبود
چقد حرف داشت
کبودی زیرش
خماریش
غمه توشو بیداد میکرد
خلاصه که لب کلام
آرزوی بزرگ شدن بدترین گناهم بود
دیدگاه ها (۳)

خودمو از پرتگاه انداخته بودم پایینداشتم میوفتادم پایینوقتی م...

فلک در قصد آزارم چرایی؟!گلم گر نیستی خارم چرایی؟!تو که باری ...

- هر کسی از یک جایی به بعد ته میکشدآنقدر دق میکندبغض میکندضج...

انسان می بیند و زجر می کشد

فرار من

من و ملاقات با BTSpart «1۰»فردا صبح که چشمامو باز کردم دیدم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط