مستانه

💞 مستـــــــــــانه💞 :
خواستن همیشه توانستن نیست!
من تو را می خواستم... توانستم؟
لب داشتم بوسه خواستم... توانستم؟
دست داشتم... آغوش توانستم؟
گاهی خواستن توان ندارد!
زورش به رفتن، نبودن، نیست شدن
نمی رسد که نمی رسد!

من ساده می گویم...
اگر چشم هایت مرا می پسندید
کارهای عجیب می کرد
دیوانگی های عجیب و غریب
چیز زیادی نمی خواستم
فقط سری که شب ها روی سینه ات به خواب رود...
روزها زود بلند می شدم
و آنقدر دوستت می داشتم
که نفهمیم چگونه پای هم پیر شدیم...

من تو را برای پایان خستگی هایم نمی خواستم
فقط می خواستم
جای آه...
دهانم گرم اسمت باشد!
"عزیزم" هایی که قبض برق خانه را
پرداخت نمی کنند اما
کاری با چشم های تو می کنند
که اتاق شب هم نور داشته باشد!

من خواستم دوستم داشته باشی
باشی...
همین!
من همین کار ساده را از تو خواستم
توانستی؟
توانستم؟

#رسول_ادهمی
دیدگاه ها (۴)

adabiat_moaser:ظهر تابستان است سایه ها میدانندکه چه تابستانی...

آدم ها می آینددردها را می خواننداگر خوششان آمد میخندنداگر بی...

من هرگز نخواستم که از عشق، افسانه‌ای بیافرینم.باور کن.من می‌...

عاشق و معشوقِ مجازی به دنبال معنایی والاتر از لذت مادی نیستن...

کار هر روزم شده بود...تمام ساعت فروشی های شهر را بارها و بار...

باید بدهکاریم بهت رو صاف می کردم و مثل یک ژاپنی وظیفه شناس د...

#رویای #جوانی #پارت-۷دیدم داشت ادا در می آورد و زد زیر خنده ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط