part13
part13
تارا:
رفتم پایین بله اقارو باش باهم ست کرده اه
وجدان تارا-چقدم که تو ناراحت شدی اصن
تارا-خفه شو
تارا-سلام دادش علی
علی-به به سلام علیکم
چطوری
تارا-عالی تو چطوری
علی-شمارو دیدم عالی شدم
تارا-مزه نریز بریم دیگه عه
علی-بله چشم بریم
تارا- راسی دید ملت شایع کردن من باتو رابطه داشتم
علی-دروغ
تارا-جون تو
علی- وای ملت دیگه چقد بیکارن تازه بعضی از لباسامون و که باهم گرفتیم و ست پوشیدمم گذاشتن که اینم ستشون
علی- وای جر
بعد تقریبا30مین رسیدیم و بد وارد سالن شدیم از اونجایی که زمین برفی بود و یخ زده بود دستمو علی گرفت تا نیوفتم همونطوری وارد شدیم
علی-بزار اینطوری ببیننمون بیشتر مطمعن بشن اصن
تارا-اره اره بغلمم کن
علی- میخوای کارای دیگه هم کنم
تارا-چیکار مثلن
علی-همونکاری که با این لباسی که پوشیدی همرو حریک میکنی به سمت خودت
تارا-با شنیدن این حرف لبخند بزرگی اومد رو صورتم
علی- نخند دفعه بد بسته تر بپوش
تارا-نوچ
علی-عه نشد دیگه
تارا-پس شما چیکاره ای ازم مراقبت کن دیگه
علی-پس که اینطور امروز از کنارت جم نمیخورم اصن
#زخم_بازمن
#علی_یاسینی
#رمان
خوب خوب این قسمت علی غیرتی میشود
تارا:
رفتم پایین بله اقارو باش باهم ست کرده اه
وجدان تارا-چقدم که تو ناراحت شدی اصن
تارا-خفه شو
تارا-سلام دادش علی
علی-به به سلام علیکم
چطوری
تارا-عالی تو چطوری
علی-شمارو دیدم عالی شدم
تارا-مزه نریز بریم دیگه عه
علی-بله چشم بریم
تارا- راسی دید ملت شایع کردن من باتو رابطه داشتم
علی-دروغ
تارا-جون تو
علی- وای ملت دیگه چقد بیکارن تازه بعضی از لباسامون و که باهم گرفتیم و ست پوشیدمم گذاشتن که اینم ستشون
علی- وای جر
بعد تقریبا30مین رسیدیم و بد وارد سالن شدیم از اونجایی که زمین برفی بود و یخ زده بود دستمو علی گرفت تا نیوفتم همونطوری وارد شدیم
علی-بزار اینطوری ببیننمون بیشتر مطمعن بشن اصن
تارا-اره اره بغلمم کن
علی- میخوای کارای دیگه هم کنم
تارا-چیکار مثلن
علی-همونکاری که با این لباسی که پوشیدی همرو حریک میکنی به سمت خودت
تارا-با شنیدن این حرف لبخند بزرگی اومد رو صورتم
علی- نخند دفعه بد بسته تر بپوش
تارا-نوچ
علی-عه نشد دیگه
تارا-پس شما چیکاره ای ازم مراقبت کن دیگه
علی-پس که اینطور امروز از کنارت جم نمیخورم اصن
#زخم_بازمن
#علی_یاسینی
#رمان
خوب خوب این قسمت علی غیرتی میشود
۲.۵k
۰۸ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.