vimin
Part 4🖤
بعد از شام پدر ته اونو صدا کرد تا باهم برن به اتاق کارش تا حرف بزنن
× پسرم تو میدونی که بعد از من باید جانشین بشی و باند و بچرخونی و همینطور میدونی که من بیشتر به تو امید و اعتماد دارم تا یونگی اون بیشتر دنبال کارای متفرقس و با این کاراش به جایی نمیرسه
+ خب ؟
× امرو با لی صحبت کردم گفتش اگه نمی خوای به ویروس مبتلا بشی باید با یه امگا ازدواج کنی
+ چی ؟ من هیچ وقت اجباری ازدواج نمیکنم
× ایندست خودت نیست مجبوری
وی با داد گفت
+ خب بخاطر همین نمی خوامممم زندگیه من بازیچه ی دست تو نیستتتتت
× خفه شوووووووو
با عربده ای وحشتناک پسرشو ساکت کرد.
+ این خواسته ی توعه و من قرار نیست به خواسته ات گوش کنم
با عصبانیت از اتاق بیرون زد و به سمت خروجیه عمارت راه افتاد
+ ناناااااا کت منو بیارر
* چشم
+ د بدو لنتیییییییی
پیرزن بدبخت از داد وی هول کرده کت بارونیشو آورد ولی وی توجهی نکرد و با ضرب کت و از دستش کشید و سمت پارکینگ راه افتاد سوار پورشه مشکیه مخملیش شد و از عمارت زد بیرون با سرعت سرسام آوری تو جاده حرکت میکرد
continues✌️
لایکککو کامنتت
بعد از شام پدر ته اونو صدا کرد تا باهم برن به اتاق کارش تا حرف بزنن
× پسرم تو میدونی که بعد از من باید جانشین بشی و باند و بچرخونی و همینطور میدونی که من بیشتر به تو امید و اعتماد دارم تا یونگی اون بیشتر دنبال کارای متفرقس و با این کاراش به جایی نمیرسه
+ خب ؟
× امرو با لی صحبت کردم گفتش اگه نمی خوای به ویروس مبتلا بشی باید با یه امگا ازدواج کنی
+ چی ؟ من هیچ وقت اجباری ازدواج نمیکنم
× ایندست خودت نیست مجبوری
وی با داد گفت
+ خب بخاطر همین نمی خوامممم زندگیه من بازیچه ی دست تو نیستتتتت
× خفه شوووووووو
با عربده ای وحشتناک پسرشو ساکت کرد.
+ این خواسته ی توعه و من قرار نیست به خواسته ات گوش کنم
با عصبانیت از اتاق بیرون زد و به سمت خروجیه عمارت راه افتاد
+ ناناااااا کت منو بیارر
* چشم
+ د بدو لنتیییییییی
پیرزن بدبخت از داد وی هول کرده کت بارونیشو آورد ولی وی توجهی نکرد و با ضرب کت و از دستش کشید و سمت پارکینگ راه افتاد سوار پورشه مشکیه مخملیش شد و از عمارت زد بیرون با سرعت سرسام آوری تو جاده حرکت میکرد
continues✌️
لایکککو کامنتت
۳.۱k
۱۳ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.