ارباب سرد
ارباب سرد
پارت ( ۷ )
ویو ا.ت ...
رفتم پایین دیدم یه دختره خودش و چسبونده به ارباب ( هر وقت میگم ارباب بدونید جیمینه ) اهمیتی ندادم و رفتم تو آشپزخونه
ویو جیمین
از خواب بیدار شدم یه دوش ۱۰ مینی گرفتم موهام و خشک کردم لباسم و پوشیدم که متوجه صدای رزی شدم از اتاقم اومدم بیرون که رزی بهم چسبید همون لحظه ا.ت از اتاق اومد بیرون و رفت تو آشپزخونه که رزی گفت . ( علامت رزی ¥ )
¥ ددیییی این هر*زه کیه که آوردی ( عشوه ای لوس )
× رزی چند بار بهت گفتم اینجا نیا ( سرد )
¥ ااا ددییییییییی ( عشوه پیش از حد )
× من و با این اسم صدا نزن ( داد )
¥ ولی آخه ( اشک تمساح )
× خفه شو هر*زه ( عربده )
رزی با این دادم ترسید و از خونه رفت. بیرون و گفت .
¥ بدون که اگه الان از اینجا برم دیگه بر نمی گردم ( اشک تمساح )
× خوب برو به درک راه باز جاده دراز ( سرد )
رزی با عشوه از خونه رفت بیرون و بعد چند مین دوباره اومد و گفت .
¥ هنوز نظرت عوض نشده ( لوس )
× نخیییییییر ( بلند )
و دوباره رفت منم رفتم آشپزخونه که دیدم ا.ت پنکیک درسته کرده و داره از خنده غش میکنه وقتی دید من اومدم تو آشپزخونه خندش قطع شد و رفت تا خونه رو تی بکشه ....
ویو ا.ت ....
از رفتار اون دختره اینقدر خندم گرفته بود که نتونستم خودم و کنترل کنم و زدم زیر خنده که ارباب اومد داخل و ناخداگاه خندم قطع شد و زیر لب گفتم ای ور خر مگس معرکه لعنت و رفتم تا خونه رو تی بکشم ....
ادامه دارد ❤️❤️
پارت ( ۷ )
ویو ا.ت ...
رفتم پایین دیدم یه دختره خودش و چسبونده به ارباب ( هر وقت میگم ارباب بدونید جیمینه ) اهمیتی ندادم و رفتم تو آشپزخونه
ویو جیمین
از خواب بیدار شدم یه دوش ۱۰ مینی گرفتم موهام و خشک کردم لباسم و پوشیدم که متوجه صدای رزی شدم از اتاقم اومدم بیرون که رزی بهم چسبید همون لحظه ا.ت از اتاق اومد بیرون و رفت تو آشپزخونه که رزی گفت . ( علامت رزی ¥ )
¥ ددیییی این هر*زه کیه که آوردی ( عشوه ای لوس )
× رزی چند بار بهت گفتم اینجا نیا ( سرد )
¥ ااا ددییییییییی ( عشوه پیش از حد )
× من و با این اسم صدا نزن ( داد )
¥ ولی آخه ( اشک تمساح )
× خفه شو هر*زه ( عربده )
رزی با این دادم ترسید و از خونه رفت. بیرون و گفت .
¥ بدون که اگه الان از اینجا برم دیگه بر نمی گردم ( اشک تمساح )
× خوب برو به درک راه باز جاده دراز ( سرد )
رزی با عشوه از خونه رفت بیرون و بعد چند مین دوباره اومد و گفت .
¥ هنوز نظرت عوض نشده ( لوس )
× نخیییییییر ( بلند )
و دوباره رفت منم رفتم آشپزخونه که دیدم ا.ت پنکیک درسته کرده و داره از خنده غش میکنه وقتی دید من اومدم تو آشپزخونه خندش قطع شد و رفت تا خونه رو تی بکشه ....
ویو ا.ت ....
از رفتار اون دختره اینقدر خندم گرفته بود که نتونستم خودم و کنترل کنم و زدم زیر خنده که ارباب اومد داخل و ناخداگاه خندم قطع شد و زیر لب گفتم ای ور خر مگس معرکه لعنت و رفتم تا خونه رو تی بکشم ....
ادامه دارد ❤️❤️
۱.۲k
۱۸ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.