پارت

پارت ۳۶
خانم وکیل

جوابم رو نداد منم ساکت شدم ، تا اینکه بعد از چند دقیقه سکوتو شکست


_ سونهی؟


±چته؟



_اگه بگم بیا امشب تمام اتفاقای بدی که بینمون رخ داد و فراموش کنیم و باهم رابطه داشته باشیم...قبول میکنی؟


عین برق گرفته ها مشغول تقلا شدم تا از دستش خلاص شم


±چ...چی میگی هیونجین؟ دیوونه شدی؟ تو متاهلی! نامزد داری ، چطور میتونی از منی که زن سابقت حساب میشم درخواست رابطه داشته باشی؟ صبر کن ببینم اصلا...اصلا تو چه فکری راجب من کردی ؟ ‌من یه زن هرزه ام از نظرت که با یه مرد متاهل رابطه داشته باشم؟



چند لحظه همینطوری بهم نگاه کرد ، انگار تویه چیزی غرق شده باشه...چمیدونم‌...شاید خاطرات...



_اگه یه زن هرزه نباشی و عاشق یه مرد متاهل بشی... اونوقت چی میشی؟



±زنهایی که با وجود اینکه میدونن طرف مقابلشون زن داره بازم باهاش میرن تو رابطه هرزه هایی بیش نیستن...اونم به چه امید ؟ به امید اینکه یه روزی زنشو طلاق بده و با اون ازدواج کنه......در واقع اونها واقعاً عاشق نیستن هیونجین...فقط عقده دارن...چون زندگی خودشون خراب بوده میخوان زندگی یه نفر دیگه هم از هم بپاشه..
اگر یه نفر رو دوست داشته باشی ، براش آرزوی خوشبختی پیش اونی که دوستش داره رو میکنی ، نه اینکه زندگیش رو با یه دوست دارم الکی از هم بپاشونی...



_ نظرت...تا یه جایی قبولش دارم...



±تا کجاش؟


تنم رو محکم تر به خودش چفت کردو سر تویه گردنم برد



_تا خط آخرش...



ناخوداگاه لبخندی روی لبم شکل گرفت...
اما با به یاد آوردن گذشته لبخندم محو شد...زندگی که با هیونجین داشتم... محبت هایی که ذره ذره بهم میداد اما ،در عوضش بیشترش رو به سه نا میداد...هیچوقت...هیچوقت به طور کامل بهم محبت نمیکرد ، شخصیتش همیشه مثل یه کوه سخت بود....بعضی مواقع اونقدری نازم میداد که حس میکردم روی ابرام اما...اما بعضی مواقع طوری میسوزوندم که زندگی برام جهنم میشد...خیلی دلم میخواست بدونم حالا که سه نا نامزدشه باهاش چطور رفتار می‌کنه... مثل من باهاش رفتار میکنه؟...نازشو میکشه؟ سه نا مثل من پروانه وار دورش می‌چرخه ؟ ..اصلا چرا دارم بهش فکر میکنم؟ چرا دارم خودم رو با اون مقایسه میکنم؟...چون...چون با اون بهم خیانت شده اینطوریه؟



نظرتون تا اینجا راجبشون چیه ؟ بنظرتون همچیز فقژ چیزایی که سونهی میگه ؟
دیدگاه ها (۱)

پارت ۳۷خانم وکیلاز خواب بیدار شدم ، هوا تاریک بود ، نگاهم به...

استاد من پارت ۱۵_____________________بیا بالا!±نمیام، حرف بر...

پارت ۳۵خانم وکیل ±واقعا حوصله شوخیاتو ندارم مینهو...کجایی ؟م...

استاد من پارت ۱۳ــــــــــــــــ. .ــــــــــــــــب...

خسته شدم...دیگه نمیکشمممم بابام میگه میخوام زن بگیرم نمیدونم...

تو تهران یه زن متاهل که عاشق مرد ساندویچی محلشون شده بوده شو...

rosalin 🪼˚₊‧꒰ა ☆ ໒꒱ ‧₊˚ ‌ ‌ ‌ ‌ چخبر¿چیکارا میکنین؟راستش قب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط