پارت

پارت ۳۵
خانم وکیل

±واقعا حوصله شوخیاتو ندارم مینهو...کجایی ؟

مینهو: با ملکم رفتم سفر

±تو و ملکت که هر دقیقه تو سفرین..

مینهو: چه میتونیم بکنیم؟ دستور خانومیه...

خنده ای کردم که لحنش رو تعقیر داد:

مینهو: حالا جدا از شوخی چیزی شده که زنگ زدی؟


±اره...جریانات رو که میدونی...هروقت برگشتی برو پیش یورام ببین چیز جدیدی پیدا نمیکنی...

مینهو:خیلی خب باشه...دادگاهش کیه ؟


به پشت سر برگشتم و آروم از هیونجینی که مشغول لباس پوشیدن بود گفتم:

±دادگاه کیه؟

_یکماه آینده

±الو...جلسه اول دادگاه تا یکماه دیگه برگزار میشه


مینهو :خیلی خب اگر چیزی دستگیرم شد باهات تماس میگیرم

تلفن رو قطع کردم و روی میز گذاشتم ، نگاهی به ساعت کردم
۱۰ شب بود میخواستیم بخوابیم...
به سمت چمدونم رفتم و درش رو باز کردم ، دنبال لباس مناسبی برای خواب بودم که چشمم به اون لباس خواب ساتن سبز رنگم افتاد..حیف که هیونجین اینجا بود وگرنه اون رو می‌پوشیدم ، لباس رو کنار زدم و ست بلوز و شلوار ساتن خوابم که طوسی رنگ بود رو برداشتم و بدون توجه به نگاه منتظرش به سمت حموم رفتم ، همینم مونده جلوی اون لباس عوض کنم!
لباسم رو که پوشیدم بیرون اومدم و سمت تخت رفتم ، دورترین نقطه ازش رو پیدا کردم و دراز کشیدم اونم همزمان با من دراز کشید و خودش رو نزدیکم کرد و تویه حرکت تنم رو چفت تنش کرد
با تعجب بهش نگاه کردم


±چیکار میکنی دیوونه؟

یکم سکوت کرد و بعد گفت:

_توکه می‌دونی تا چیزی تویه بغلم نباشه خوابم نمیبره

پوزخندی زدم و با طعنه گفتم:

±اره میدونم ، وگرنه چرا آدم باید هنوز مهر طلاقش خشک نشده نامزد کنه؟


_الان داری به من تیکه میندازی؟


_مگه من گفتم تو؟ البته... دیدی میگن حرفو بنداز زمین صاحبش برمیداره ، از رو تو ساختنش
دیدگاه ها (۰)

پارت ۳۶خانم وکیلجوابم رو نداد منم ساکت شدم ، تا اینکه بعد از...

پارت ۳۷خانم وکیلاز خواب بیدار شدم ، هوا تاریک بود ، نگاهم به...

استاد من پارت ۱۳ــــــــــــــــ. .ــــــــــــــــب...

پارت ۳۴خانم وکیل فکش سخت شد ولی چیزی نگفت که با شرارت ادامه ...

Police and lovePt15ویو مینهو سه تا پیام آخرش مال همین دیروزه...

#عشق_پول#part22جیسونگ : خب ... مهم نیست ... من خوابم میاد *م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط