همسراجباری

#همسر_اجباری #۲۱۶
دساشو اورد سمت کراواتم.
-کراوتتو کج بستی.
کراواتمو درست کرد شیرینی.
-بریم دیر شد.
رفتیم داخل نشستیم یه قمست خدارو شکر شین نبود فعال.
سرمو برگردوندم که هانگو دیدم . داشت به سمت ما میومد و چشمای هیزش رو آنا زوم بود. دستم چشت کرده رو
میز گذاشته بودم .
-سالم بچه ها خوش اومدین. آقای مدرس تبریک میگم.
-ممنون .
رو به آنا کردو گفت.
-سالم عزیزم پاشو بریم پیش بچه های ما.
آنا یه نگاه به من کردو بعد دستش توسط هانگ گشیده شد.
و رفت. جلو چششم .زنم .عشقم. دستش تو دست یکی دیگه بود سرمو به دستم تکیه دادم یه پیک و سر
کشیدم.هه به سالمتی شانسم که همش بهم پشت کرده .
دستی روی دستم قرار گرفت برگشتم احسان بود خم شدو در گوشم گفت.
-داداش سخته میدونم اما دووم بیار.
با صدای خش که دلیلش سوزش مشروب ته گلم بود گفتم.
-نمیدونی. داغونم داغون.
-دادا واسم دعا کن دارم میرم. پیش قوال.
و احسانم رفت.
امیر و عسلم یکی یکی پا شدن و رفتن .
چند پیک دیگه زدم .
-اوه اوه زیاده روی نکن عشقم.
این صدای شین بود که میومد .رو کردم سمتشو.چیزی نگفتم
-دلت واسم تنگ نشده. امروز من نبودما.
-من کال دلم تنگ نمیشه واسه هیچ کی.
-میدونم درست میشی من تورو عاشق خودم میکنم .قدم اولم برداشتی همین که تک پری واسم کافیه.
-کسی در حدم نمیبینم باهاش بپرم.
-البته جز من .
این بشر چقدر خودشو تحویل میگیره. قبول دارم خوشگله و با نمکه اما هیچ به دل من نمیشینه .
با شین رفتم و منو به تک تک جدو آبادش آشنا کرد.
-آریا بریم برقصیم؟
قبل اینکه جوابشو بدم رو به گروه ارکست دستشو تکون داد.و یه آهنگ خارجی پخش شد. میدونست مخالفت
میکنم که منتظر جوابم نموند. خخودشو بهم نزدیک کرد از ای طرز لباس پوشیدنش متنفر بودم که همیشه یه متر
پارچه تنش بود حالم از این دخترا به هم میخورد اما چه میشد کرد این فرهنگش بود وخیلی واسش عادی بود.
اما فرهنگ من باهاش یکی نبود. اصال. با عالیقم جور در نمیومد.
با بهم آویزون شدو دستمو دور کمرش حلقه کردم.
و اصال تو فاز آهنگ نبودم خیلی گرمم شده بود. یه لحظه یه چیزی دیدم که انگار برق سه فاز بهم وصل شده بود.
دیدگاه ها (۱)

#همسر_اجباری #۲۱۷هانگ دست آنا رو گرفته بود داشتن میومدن سمت ...

#همسر_اجباری #۲۱۸چشم تو چشم آنا بود. که حاالکنار احسان وایسا...

#همسر_اجباری #۲۱۵هیچ در موردهیچی حرف نززززززن بببببند دهنتو ...

#همسر_اجباری #۲۱۴احسان بگو. -آریا تو هیچ وقت اینطور نبودی خی...

#بد_بوی#پارت_۲۶#الینا تازه گوشی رو از رو جیمسون قطع کردم که ...

~حقیقت پنهان~

/ℛℐ𝒩𝒢 ℳ𝒜𝒮𝒦/ᴾᵃʳᵗ ¹⁵..و اون سریع فشار دستاش رو دورم کم کرد و ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط