می روم لایق من گرمی آغوشت نیست
می روم لایق من گرمی آغوشت نیست
عطر محزونِ تنم درخورِ تن پوشت نیست
چتر بردار که ایندفعه که باران بارید
تنِ بارانی من روی سر و دوشت نیست
عهد بستم که بسوزم به نگاهت امّا
آتشی در دل آن شعله ی خاموشت نیست
ای که آویزه ی گوشت نشده زمزمه ام
بوسه ام کمتر از آن حلقه ی در گوشت نیست
لااقل یک سرِ سوزن برو از خاطر من
یادِ نفرین شده را جای فراموشت نیست
عطر محزونِ تنم درخورِ تن پوشت نیست
چتر بردار که ایندفعه که باران بارید
تنِ بارانی من روی سر و دوشت نیست
عهد بستم که بسوزم به نگاهت امّا
آتشی در دل آن شعله ی خاموشت نیست
ای که آویزه ی گوشت نشده زمزمه ام
بوسه ام کمتر از آن حلقه ی در گوشت نیست
لااقل یک سرِ سوزن برو از خاطر من
یادِ نفرین شده را جای فراموشت نیست
۴۴۱
۱۸ فروردین ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.