انا لله و انا الیه راجعون.
انا لله و انا الیه راجعون.
کم شد ز جمع خسته دلان یار دیگری
#سید_رضی_موسوی ❤️🩹
شهادتت مبارک..سردار....🖤🇮🇷
ما تو را به حاجی میشناختیم.
تو برای ما آن چهرهٔ ناشناس، آن صدای گرم بودی که در #مستند_۷۲_ساعت از آخرین پرواز حاجی میگفت، از آخرین ساعات مردی که داغش در فرودگاه بغداد، تا ابد روی پیشانی دل ما مهر شد.
ما حتی چهرهات را درستوحسابی ندیده بودیم. عکست کنار عکس سیدمحمد حجازی بود و ما نمیشناختیمت. ما از تو فقط یک اسم بلد بودیم: #سیدرضی
راستش ما آدممعمولیها حتی این را هم نمیدانستیم که این «سیدرضی» نام توست یا نام خانوادگیات؟ گفتم که! ما تو را به حاجی میشناختیم. تو برای ما، همرزم او بودی. تو میخندیدی و میگفتی: «حاجی اومد گفت سید تو هم دیگه پیر شدی! دیگه به درد نمیخوری! باید شهـ🌷ید شی!» و میگفتی خدا از دهنت بشنود! میگفتی کاش بشود.
شد. امروز، شد.
امروز، در هشتادمین روز از نس🌷لکـشی غـ🌹زه، در هشتادمین روز از سیاهترین روزگار معاصر ما، خدا حاجت تو را داد. امروز بالاخره اسم و فامیلت را درست فهمیدیم: #سید_رضی_موسوی
فقط وقتی فهمیدیم که یک «شـه🌷ید» هم قبل اسمت نشسته.
سیدجان!
حالا که سرت خلوت شده، حالا که از دنیا و مافیها خلاص شدهای، خوب گوش کن. بگذار پیش تو سفرهٔ دل وا کنیم. بگذار بگوییم هشتاد روز است عزادار سرزمین زیتونیم و هشتاد روز است داریم زخم زبان به گرده میکشیم که: «جـ/نگ بین دو تا کشور دیگهست! به ما چه؟» هشتاد روز است داریم تاول طعنه بر دل میترکانیم که: «کار به کار اسـقاطیل نداشته باشین! بذارین اسـقاطیل و 🌿 خودشون با هم کنار بیان!»
و امروز، خبر شـ🌷هادت تو، پتک حقیقت است که بر سر جهل خراب میشود:
مسئول پشتیبانی ۳پاه ق-د-س در منزل خودش در زینبیه، هدف مـــو*شک مستقیم اسـقاطیل قرار گرفت.
اسـقاطیل امروز یک فرماندهٔ ارشد نـ—ظامی ایران را در خانهٔ خودش در سو ریه، مستقیم تـ🌷رور کرد.
این حیوان وح.شی افسارپارهکرده که خون بیستهزار فل-ـسطینی بیگناه را مکیده، حالا چنان هار شده که در دی، تلخترین ماه سال، سنگینترین داغمان را با داغی دگر، تازه کند. آه از این درد که جز به پاسخی هزاربرابر کوبندهتر اندکی التیام نخواهد یافت.
سیدجان
کاش خون پاک تو، چشم این جماعت هموارهخفته را بیدار کند. کاش بفهمند امروز اگر با مشت گرهکرده «مرگ بر اسـقائیل» نگوییم، خیال خام غاصبان این است که فردا در ایران حجله پشت حجله روشن کنیم.
کاش بفهمند همهچیزِ این دنیا به هم مربوط است؛ بهخصوص وقتی پای نبرد حق و باطل در میان است.
راستی! سیدجان! سلام ما را به حاجی برسان. بگو جای خالیاش خیلی درد میکند، خیلی، خیلی، خیلی.
کم شد ز جمع خسته دلان یار دیگری
#سید_رضی_موسوی ❤️🩹
شهادتت مبارک..سردار....🖤🇮🇷
ما تو را به حاجی میشناختیم.
تو برای ما آن چهرهٔ ناشناس، آن صدای گرم بودی که در #مستند_۷۲_ساعت از آخرین پرواز حاجی میگفت، از آخرین ساعات مردی که داغش در فرودگاه بغداد، تا ابد روی پیشانی دل ما مهر شد.
ما حتی چهرهات را درستوحسابی ندیده بودیم. عکست کنار عکس سیدمحمد حجازی بود و ما نمیشناختیمت. ما از تو فقط یک اسم بلد بودیم: #سیدرضی
راستش ما آدممعمولیها حتی این را هم نمیدانستیم که این «سیدرضی» نام توست یا نام خانوادگیات؟ گفتم که! ما تو را به حاجی میشناختیم. تو برای ما، همرزم او بودی. تو میخندیدی و میگفتی: «حاجی اومد گفت سید تو هم دیگه پیر شدی! دیگه به درد نمیخوری! باید شهـ🌷ید شی!» و میگفتی خدا از دهنت بشنود! میگفتی کاش بشود.
شد. امروز، شد.
امروز، در هشتادمین روز از نس🌷لکـشی غـ🌹زه، در هشتادمین روز از سیاهترین روزگار معاصر ما، خدا حاجت تو را داد. امروز بالاخره اسم و فامیلت را درست فهمیدیم: #سید_رضی_موسوی
فقط وقتی فهمیدیم که یک «شـه🌷ید» هم قبل اسمت نشسته.
سیدجان!
حالا که سرت خلوت شده، حالا که از دنیا و مافیها خلاص شدهای، خوب گوش کن. بگذار پیش تو سفرهٔ دل وا کنیم. بگذار بگوییم هشتاد روز است عزادار سرزمین زیتونیم و هشتاد روز است داریم زخم زبان به گرده میکشیم که: «جـ/نگ بین دو تا کشور دیگهست! به ما چه؟» هشتاد روز است داریم تاول طعنه بر دل میترکانیم که: «کار به کار اسـقاطیل نداشته باشین! بذارین اسـقاطیل و 🌿 خودشون با هم کنار بیان!»
و امروز، خبر شـ🌷هادت تو، پتک حقیقت است که بر سر جهل خراب میشود:
مسئول پشتیبانی ۳پاه ق-د-س در منزل خودش در زینبیه، هدف مـــو*شک مستقیم اسـقاطیل قرار گرفت.
اسـقاطیل امروز یک فرماندهٔ ارشد نـ—ظامی ایران را در خانهٔ خودش در سو ریه، مستقیم تـ🌷رور کرد.
این حیوان وح.شی افسارپارهکرده که خون بیستهزار فل-ـسطینی بیگناه را مکیده، حالا چنان هار شده که در دی، تلخترین ماه سال، سنگینترین داغمان را با داغی دگر، تازه کند. آه از این درد که جز به پاسخی هزاربرابر کوبندهتر اندکی التیام نخواهد یافت.
سیدجان
کاش خون پاک تو، چشم این جماعت هموارهخفته را بیدار کند. کاش بفهمند امروز اگر با مشت گرهکرده «مرگ بر اسـقائیل» نگوییم، خیال خام غاصبان این است که فردا در ایران حجله پشت حجله روشن کنیم.
کاش بفهمند همهچیزِ این دنیا به هم مربوط است؛ بهخصوص وقتی پای نبرد حق و باطل در میان است.
راستی! سیدجان! سلام ما را به حاجی برسان. بگو جای خالیاش خیلی درد میکند، خیلی، خیلی، خیلی.
۳.۴k
۰۵ دی ۱۴۰۲