دنیای دیگر پارت ۱۵

بعد از بحث و جدل ها و خوردن یک شام لذیذ و خوب همه دور هم جمع میشن و درمورد ایران حرف میزنن
آکو:من به آتسوشی همه کلمات و اینا رو توضیح دادم و اون یاد گرفت تو این یک هفته وقتمون رو باید بزاریم رو چیزای جزئی

دازای:خوبه آفرین
چویا با پنج تا لیوان آب هویج وارد میشه ، لیوان هارو به بقیه تعارف میکنه:یکم از ایران برامون نمیگید؟
رانپو:غذا ها با من !😆 خوب داخل ایران یک غذا هست به اسم قرمه سبزی یا خوشت سبزی این غذا بشدت عالی و همه اون رو دوست دارن

(نویسنده:بجز دوست من !💔
رانپو: دوست نداره ؟این غذا خیلی خوبه !
نویسنده:دیگه! با من مشکل داره🤣)

از کباب کوبیده نگم چقدر خوبه 😋🤤
دازای:خوب دیگه بسه ! قش نکنی گشنه عشق زن داییش
چویا:چقدر طولانی هست!!!
دازای:میدونم داخل ایران اینجوری صداش میزدن !🤣😆
آکو:ماموریت به کجا رسید؟
دازای:فردا تحقیق میکنم و پس فردا میریم ماموریت راستی امشب بمونید همین جا بخوابید!
همه:حتماااااا
رانپو:بالش و پتوی مخصوص من رو بده!
آکو:مگه چقدر میاد اینجا که بالشت مخصو.....
چویا:چیش...
آکو:آتسوشی خوابیده! ساکت!🤫 من رخت خواب این ببرینه رو بندازم !
اکو رفت داخل اتاق مهمون و جای آتسوشی رو درست کرد
رانپو خیلی آروم: این چرا اینقدر مهربون شده توجه کردید نگاهش وقتی آتسوشی رو میبینه مهربون و نرمه البته بجز دعوا ها! دارن ...
چویا و دازای متوجه میشن:🤭😆🤝
آکو:چیشده؟
همه نیشاشون رو میبندن:هیچی!
اکو آتسوشی رو بغل میکنه و میزاره داخل تخت بعد ... ایده ای زیبا و خوب به دهن دازای میزنه
چویا :چه نقشه ی شوم و پلیدی که شیطان به ذهنش هم نمیرسه به ذهن تو زده؟
دازای:خوب ببین
اکو بر میگرده :خوب بگید ماموریت من چی؟ کار هر کس چی ؟
همه وارد دفتر مخفی دازای میشن که مجهز به سلاح و پرونده و غیره و یک تخته ی همه کاره هست میشن
دور میز میشینن و جلسه رو شروع میکنن!
دازای:خوب ما یکم تحقیق کردیم و متوجه شدیم که اون مواد ها از ...

ادامه برای پارت بعد خوب فکر کنید مواد از کجا اومده بعد من هر درخواستی داخل رمان بجز عاشق کردن دازای و چویا به هم و خلاصه عاشق کردن دازای و چویا به هر بنی بشری انجام میدم !