تک پارتی جونگکوک : گل شیرین من..
ا.ت از شدت ذوقی که داشت پاشو بالا پایین رو زمین میکوبید
بی صبرانه منتظر دیدن صورت خرگوشیش بود.
دم در کافه وایساده بود و منتظرش بود.
چشمش دنبال پسری که یکساله ندیدش بود.
دوست پسرش جونگکوک
یهو یه تقی به شونش خورد برگشت و با قیافه خندون پسرک مواجه شد که یه گل رز آبی دستش بود
"دخترکمو که منتظر نزاشتم؟"
ا.ت از شدت خوشحالیش خودشو انداخت بغلش و محکم بغلش کرد
"دیوونه دلم برات تنگ شده بود"
"مگه دلم من تنگ نشده بود؟ بدون تو قلبم نزدیک بود وایسده خوشگله"
ا.ت خنده ی ریزی کرد و از بغلش دراومد. دستشو لای موهای پسر فرو برد و آروم نوازشش کرد که جونگکوک با یه لبخند لحظه ای چشماشو بست.
دست دختر رو از موهاش بیرون آورد بوسه کوچیکی روی دستش گذاشت و گل رو توی دستش گذاشت
"اینم تقدیم به زیبا ترین گل زندگی من"
لبخند عمیقی و یه قرمزی کوچولویی روی گونه هاش نشست. ا.ت روی انگشت های پاهاش وایساد و بوس ملیحی روی گونه ی جونگکوک گذاشت
"آخ الان من بهت چی بگم دختر؟ بگم شلوغی کردی یا دلمو بردی؟"
دوتاشون خنده ای کردن.
کل اون روز رو باهم گذروندند. انگار که تموم مدتی که از هم دور بودند رو جبران کردند.
دوتاشون روی صندلی پارک نشسته بودند که ا.ت پرسید
"جونگکوکا قراره دوباره بری؟"
"هوم. شاید یه سر دوباره رفتم ولی نگذان نباش زود برمیگردم"
"نمیشه نری و پیش خودم بمونی؟"
جونگکوک لبخندی زدو و ا.ت رو از کمرش کشید جلو و نزدیکش کرد
"من همیشه پیش توعم حتی اگر کنارت نباشم. تو همیشه یه گل کوچولو توی باغ قلب منی.. پس پیش خودمی"
بعد از این حرف جونگکوک لباشو به دختر رسوند و بوسیدتش و ا.ت دستاشو قاب صورت جونگکوک کرد و بوسه رو ادامه داد
.....بعضی وقتا وقتی عشق عمیقی قلبتو خراش انداخته باشه.. هر جا که باشی اون خراش عمیقتر میشه و کل قلبتو تصرف میکنه.....
خب اینم از درخواستی یکی از عزیزهام. نمیدونم خوب شد یا نه ولی بازم درخواستی داشتید بگید
بی صبرانه منتظر دیدن صورت خرگوشیش بود.
دم در کافه وایساده بود و منتظرش بود.
چشمش دنبال پسری که یکساله ندیدش بود.
دوست پسرش جونگکوک
یهو یه تقی به شونش خورد برگشت و با قیافه خندون پسرک مواجه شد که یه گل رز آبی دستش بود
"دخترکمو که منتظر نزاشتم؟"
ا.ت از شدت خوشحالیش خودشو انداخت بغلش و محکم بغلش کرد
"دیوونه دلم برات تنگ شده بود"
"مگه دلم من تنگ نشده بود؟ بدون تو قلبم نزدیک بود وایسده خوشگله"
ا.ت خنده ی ریزی کرد و از بغلش دراومد. دستشو لای موهای پسر فرو برد و آروم نوازشش کرد که جونگکوک با یه لبخند لحظه ای چشماشو بست.
دست دختر رو از موهاش بیرون آورد بوسه کوچیکی روی دستش گذاشت و گل رو توی دستش گذاشت
"اینم تقدیم به زیبا ترین گل زندگی من"
لبخند عمیقی و یه قرمزی کوچولویی روی گونه هاش نشست. ا.ت روی انگشت های پاهاش وایساد و بوس ملیحی روی گونه ی جونگکوک گذاشت
"آخ الان من بهت چی بگم دختر؟ بگم شلوغی کردی یا دلمو بردی؟"
دوتاشون خنده ای کردن.
کل اون روز رو باهم گذروندند. انگار که تموم مدتی که از هم دور بودند رو جبران کردند.
دوتاشون روی صندلی پارک نشسته بودند که ا.ت پرسید
"جونگکوکا قراره دوباره بری؟"
"هوم. شاید یه سر دوباره رفتم ولی نگذان نباش زود برمیگردم"
"نمیشه نری و پیش خودم بمونی؟"
جونگکوک لبخندی زدو و ا.ت رو از کمرش کشید جلو و نزدیکش کرد
"من همیشه پیش توعم حتی اگر کنارت نباشم. تو همیشه یه گل کوچولو توی باغ قلب منی.. پس پیش خودمی"
بعد از این حرف جونگکوک لباشو به دختر رسوند و بوسیدتش و ا.ت دستاشو قاب صورت جونگکوک کرد و بوسه رو ادامه داد
.....بعضی وقتا وقتی عشق عمیقی قلبتو خراش انداخته باشه.. هر جا که باشی اون خراش عمیقتر میشه و کل قلبتو تصرف میکنه.....
خب اینم از درخواستی یکی از عزیزهام. نمیدونم خوب شد یا نه ولی بازم درخواستی داشتید بگید
- ۲.۳k
- ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط