love inother style پارت10
#love_inother_style #پارت10
ویکی
هوف چه روز سختی بودش ها آه گردنم نمیدونم میا به الیزا داد برنامه هارو یا نه رفتم سمت دفتر شورا
در زدم.
*بیا داخل
الیزا:آه بهتری میا اومد دفتر بهم داد نباید خیلی به خودت فشار بیاری
من:خوب خوبه میخواستم مطمئن شم راستش الیزا امسال فک میکنی بازم شکست بخوریم از پسرایی دبیرستان روبه رو
الیزا:فک نکنم هرچند دلم نمیخواد اینو بگم اما با وجود این دانش آموزایی شر و قانون شکن نه نمیبازیم
من:شنیدم.اونا جهشی هاشونو میارن
الیزا:درسته ولی این نمیشه که ما بگیم میبازیم میشه
من:نه نمیشه خوب دیگه دیر شده بریم
الیزا:اوهوم بریم
کیفامون برداشتیم به سمت در ورودی رفتیم از چیزی که دیدم چشام گشاد شد
من:الیزا ...
الیزا:جدی نمیدونستی شوگا وبک برادرایی این عجوبه ان
من:نه بابا راستی...
*الیزا الیزا بیا بریم
من:برو مثل اینکه امشب باید بری پیش پدربزرگت
الیزا لبخندی زد و چیزی نگفت
الیزا:اومدم مواظب خودت باش قرصات یادت نشه
من:نه باشه بای
سرشو تکون داد و به سمت جیمین قدم برداشت
منم داشتم قدم میزدم هوفف چه روزی بود ها ولی اصلا به ساکونو.نمیخورد برادرش شوگا باشه ها هع پسری کع شخصیتی داشت که همه در حسرت نیم نگاه گرمش باشه وارد خونه شدم
من:من اوممددددمممم
بابا:اوه خوش اومدی قانون مند من
من:مرسی مامان کوش؟؟
بابا:میدونی که زیاد نمیتونع توخونه بمونه باید بری تو حیاط دنبالش بگردی
لبخندی زدم
من:مامان مادر
مادر:دخترم کجا بودی تاحالا مدرسه چطوری بود؟
من:اوه خیلی خوب بود بریم داخل من گشنمه
مادر:اوهوم ویکی متاسفم دخترم مریضی من بع توام رسیده هرچندکم..
نذاشتم ادامه بده
من:مامانن دیگه نگو خوبه که آدم مثل مادرش باشع تو همه چی من شبیه شمام حتی چهره و بیشتر اخلاقیاتم پس ناراحت نباشین باشه؟
مادر:باشع دختر قانون مند من
من:چرا همتون اینئ بهم میگین
مادر:چون هستی دخملک من بریم داخل دیگه
ایزی ایزی تامام تامام دیگه نمیزارم خسیسا😑 💔 🔪
ویکی
هوف چه روز سختی بودش ها آه گردنم نمیدونم میا به الیزا داد برنامه هارو یا نه رفتم سمت دفتر شورا
در زدم.
*بیا داخل
الیزا:آه بهتری میا اومد دفتر بهم داد نباید خیلی به خودت فشار بیاری
من:خوب خوبه میخواستم مطمئن شم راستش الیزا امسال فک میکنی بازم شکست بخوریم از پسرایی دبیرستان روبه رو
الیزا:فک نکنم هرچند دلم نمیخواد اینو بگم اما با وجود این دانش آموزایی شر و قانون شکن نه نمیبازیم
من:شنیدم.اونا جهشی هاشونو میارن
الیزا:درسته ولی این نمیشه که ما بگیم میبازیم میشه
من:نه نمیشه خوب دیگه دیر شده بریم
الیزا:اوهوم بریم
کیفامون برداشتیم به سمت در ورودی رفتیم از چیزی که دیدم چشام گشاد شد
من:الیزا ...
الیزا:جدی نمیدونستی شوگا وبک برادرایی این عجوبه ان
من:نه بابا راستی...
*الیزا الیزا بیا بریم
من:برو مثل اینکه امشب باید بری پیش پدربزرگت
الیزا لبخندی زد و چیزی نگفت
الیزا:اومدم مواظب خودت باش قرصات یادت نشه
من:نه باشه بای
سرشو تکون داد و به سمت جیمین قدم برداشت
منم داشتم قدم میزدم هوفف چه روزی بود ها ولی اصلا به ساکونو.نمیخورد برادرش شوگا باشه ها هع پسری کع شخصیتی داشت که همه در حسرت نیم نگاه گرمش باشه وارد خونه شدم
من:من اوممددددمممم
بابا:اوه خوش اومدی قانون مند من
من:مرسی مامان کوش؟؟
بابا:میدونی که زیاد نمیتونع توخونه بمونه باید بری تو حیاط دنبالش بگردی
لبخندی زدم
من:مامان مادر
مادر:دخترم کجا بودی تاحالا مدرسه چطوری بود؟
من:اوه خیلی خوب بود بریم داخل من گشنمه
مادر:اوهوم ویکی متاسفم دخترم مریضی من بع توام رسیده هرچندکم..
نذاشتم ادامه بده
من:مامانن دیگه نگو خوبه که آدم مثل مادرش باشع تو همه چی من شبیه شمام حتی چهره و بیشتر اخلاقیاتم پس ناراحت نباشین باشه؟
مادر:باشع دختر قانون مند من
من:چرا همتون اینئ بهم میگین
مادر:چون هستی دخملک من بریم داخل دیگه
ایزی ایزی تامام تامام دیگه نمیزارم خسیسا😑 💔 🔪
۳.۷k
۰۱ آذر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.