love inother style پارت11
#love_inother_style #پارت11
#جیمین #الیزا
الیزا
جیمین:خوبی
من:بله ممنون توخوبی
جیمین:ممنون خوبم! پدر بزرگ گفت بیام دنبالت باهم بریم
من:میدونم خودم میومدم
جیمین لبخندی زد برعکس من من همیشه شخصیت خشکی داشتم که باهیچکس کنار نمیومدم حرف حرف من باید میشد عادت کرده بودم تک فرزندی همینش بد بود
واردخونه شدیم خدمتکاراومدکیفامون گرفت ازمون جیمین تشکری کرد منم عادی بودم
پدربزرگ:خب خوب میدونم که دارین آماده مسابقه باهم میشین
جیمین:البته ولی شک دارم ما نبریم
من:هار هار چقدر تو بامزه ای ناناس بشی آخ شماها اگه عرضه داشتین که برنمی گشتین از دانشجویی برای مسابقات آخه بگو دانش آموزا جدیدتون عرضه ندارن
جیمین:نخیرم دلم به حالت...
پدربزرگ:دو دیقه هردوتون سکوت کنین حرفمو بزنم بعدد د هع
ما:چشم
پدربزرگ:خوب از اون جایی که بخش نامه اومده باید چهارده نفر هفت نفر تو بخش دخترا هفت نفر پسر پس بیخیال مبارزه بین گروها مدارس خودم میشم وشما باهم کار میکنین فهمیدین
با دهن باز داشتیم نگاش میکردیم
ما:چیییی شوخی میکنین پدربزرگ
جیمین:من اینو بزور ماه یه بار میبینم تحملش میکنم
من:هارهار بانمک کی بودی نه که من راضیم تورو همون یک بارم ببینم
کلا ساکت شد
بابابزرگ:همینی که گفتم دخترا فردا میان مدرسه شما جیمین تااونجااستاید خبره بهشون آموزش بدن مثل شما
من:یاااا بابابزرگ سر همینه اینا هر سال میبرن آره نامردیه یاااههع
جیمین:حداقل درست داد بزن شبیه بلند حرف زدنه داد زدنات ک...
من:من مثل بعضیا صدامو نمیدازم پس کلم که این بشه بلند حرف زدنش ...
#جیمین #الیزا
الیزا
جیمین:خوبی
من:بله ممنون توخوبی
جیمین:ممنون خوبم! پدر بزرگ گفت بیام دنبالت باهم بریم
من:میدونم خودم میومدم
جیمین لبخندی زد برعکس من من همیشه شخصیت خشکی داشتم که باهیچکس کنار نمیومدم حرف حرف من باید میشد عادت کرده بودم تک فرزندی همینش بد بود
واردخونه شدیم خدمتکاراومدکیفامون گرفت ازمون جیمین تشکری کرد منم عادی بودم
پدربزرگ:خب خوب میدونم که دارین آماده مسابقه باهم میشین
جیمین:البته ولی شک دارم ما نبریم
من:هار هار چقدر تو بامزه ای ناناس بشی آخ شماها اگه عرضه داشتین که برنمی گشتین از دانشجویی برای مسابقات آخه بگو دانش آموزا جدیدتون عرضه ندارن
جیمین:نخیرم دلم به حالت...
پدربزرگ:دو دیقه هردوتون سکوت کنین حرفمو بزنم بعدد د هع
ما:چشم
پدربزرگ:خوب از اون جایی که بخش نامه اومده باید چهارده نفر هفت نفر تو بخش دخترا هفت نفر پسر پس بیخیال مبارزه بین گروها مدارس خودم میشم وشما باهم کار میکنین فهمیدین
با دهن باز داشتیم نگاش میکردیم
ما:چیییی شوخی میکنین پدربزرگ
جیمین:من اینو بزور ماه یه بار میبینم تحملش میکنم
من:هارهار بانمک کی بودی نه که من راضیم تورو همون یک بارم ببینم
کلا ساکت شد
بابابزرگ:همینی که گفتم دخترا فردا میان مدرسه شما جیمین تااونجااستاید خبره بهشون آموزش بدن مثل شما
من:یاااا بابابزرگ سر همینه اینا هر سال میبرن آره نامردیه یاااههع
جیمین:حداقل درست داد بزن شبیه بلند حرف زدنه داد زدنات ک...
من:من مثل بعضیا صدامو نمیدازم پس کلم که این بشه بلند حرف زدنش ...
۱.۹k
۰۲ آذر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.