چند پارتی جیمین
قسمت 7
جیمین. اروم اروم باش ات تموم شد هیچی نیست تموم شد اروم باش
ات. اگه تو هق نمی هق امدی من بدبخت شده بودم هق
جیمین. دیگه اتفاقی برات نمیافته اجازه نمیدم بیافته بریم عمارت
ات. اهوم اره اره بریم از اینجا بریم عمارت نه
جیمین. پس کجا بریم
ات. بهت میگم بریم تو ماشین فعلا
رفتن تو ماشین سکوت بدی بینشون بود تا موقعی که رسیدن به مقصد پیاده شدن یه جای بود تو بلندی که کل شهر زیرپات بود
جیمین. اینجا رو دوست داری
ات. اره خیلی خوبه ولی یجا دیگه هم هست عالیه
ات دست جیمین گرفت برد انورتر یجای سرسبز بود یه درخت بید خیلی خیلی بزرگ اونجا بود پر از گلای رز لاله... خیلی قشنگ رویایی بود زیر نور ماه میدرخشید
ات بیا بیا اینجارو ببین
جیمین. واووو اینجا عالیه بیا بریم کنار درخت بشینیم
جیمین نشست تکیع داد به درخت روبه ات گفت
جیمین. بیا اینجا (تو بغلش)
ات. هان
جیمین به عرض شما برسونم هنوز مامونی تموم نشده و هنوز نقش با تموم نشده
ات رفت بغلش محکم جیمین گرفتش دوباره نگاه کردم ببینم کجاس دیدم تو دستشویی مردونس نزدیک شدم تا صدای ات رو شنیدم که صدام میکرد با سرعت رفتم به سمتش
در رو با شدت کوبیدم که دیدیم چهار تا پسر ات رو دارن بزور میبوسن میخواستن لباسای ات رو دربیارن رگ اعصبیم زد بیرون دیدم ات داره گریه میکنه بدتر شدم نگاه نکزدم که پسرا کدوم لاشخوری بودن تفنگمو دراموردم چهار تا گلوله تو مغزشون زدم سریع ات بغل کردم
جیمین. اروم اروم باش ات تموم شد هیچی نیست تموم شد اروم باش
ات. اگه تو هق نمی هق امدی من بدبخت شده بودم هق
جیمین. دیگه اتفاقی برات نمیافته اجازه نمیدم بیافته بریم عمارت
ات. اهوم اره اره بریم از اینجا بریم عمارت نه
جیمین. پس کجا بریم
ات. بهت میگم بریم تو ماشین فعلا
رفتن تو ماشین سکوت بدی بینشون بود تا موقعی که رسیدن به مقصد پیاده شدن یه جای بود تو بلندی که کل شهر زیرپات بود
جیمین. اینجا رو دوست داری
ات. اره خیلی خوبه ولی یجا دیگه هم هست عالیه
ات دست جیمین گرفت برد انورتر یجای سرسبز بود یه درخت بید خیلی خیلی بزرگ اونجا بود پر از گلای رز لاله... خیلی قشنگ رویایی بود زیر نور ماه میدرخشید
ات بیا بیا اینجارو ببین
جیمین. واووو اینجا عالیه بیا بریم کنار درخت بشینیم
جیمین نشست تکیع داد به درخت روبه ات گفت
جیمین. بیا اینجا (تو بغلش)
ات. هان
جیمین به عرض شما برسونم هنوز مامونی تموم نشده و هنوز نقش با تموم نشده
ات رفت بغلش محکم جیمین گرفتش دوباره نگاه کردم ببینم کجاس دیدم تو دستشویی مردونس نزدیک شدم تا صدای ات رو شنیدم که صدام میکرد با سرعت رفتم به سمتش
در رو با شدت کوبیدم که دیدیم چهار تا پسر ات رو دارن بزور میبوسن میخواستن لباسای ات رو دربیارن رگ اعصبیم زد بیرون دیدم ات داره گریه میکنه بدتر شدم نگاه نکزدم که پسرا کدوم لاشخوری بودن تفنگمو دراموردم چهار تا گلوله تو مغزشون زدم سریع ات بغل کردم
۹.۵k
۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.