گزارش نکنید شرایط:۲۰ لایک ۵۰ کامنت
&اره همه چی هست
÷+اره
دیگه رسیده بودیم تا جایی که میتونستیم
با ماشین اومدیم
پرهباد رو روشن کردم و فرستادم بالا
از چند کیلو متری طبقه های سیاه و سفید عمارت که بخاطر تغیر فصل ها معلوم بود نابود شده بودن
معلوم بود
هر چقدر نزدیک میشدیم جن🤐ازه پرنده های بیشتر میدیدم
و بلاخره رسید
جک فیلم بردار بود و رزیتا صدا بردار
در عمارت رو باز کردیم وارد
باغ چند هکتاری شدیم
#خب بچه ها ما اومدیم وای اون چیه
یه عروسک خیلی قدیمی بود با شناخت اون عروسک رنگم پرید
(فلش بک ۱۶سال پیش )
#من این عروسکم رو خیلی دوست دارم حالا که تو داری میری اینو به تو میدم با خودت نگهش دار
@ باشه عروسک کوچولوی من
(زمان حال)
=ا.ت ا.ت
#ببخشید حواسم پرت شد
سمت عروسک رفتم برش داشتم (عکس عروسکو میزارم)
+بهش دست نزن
#مشکلی نیست
#خب بیاین بریم تو
در رو باز کردیم وارد خونه شدیم که یهو صدایی تو گوشم پیچید
(خوش اومدی عروسک کوچولوی من )
توجه نکردم خونه داغون بود
#فکر کنم همه کسانی که اینجا اومد به حال خودش ولش کردن
همه جای خونه رو گشتیم دوربین ها جن یاب و میکروفون ها رو همه جا وصل کردیم
هر کی اتاق خودشو انتخاب کرد تمیز کرد
ویو جک
داشتم اتاقو تمیز میکردم که یهو با کند لباس که پر لباس بود مواجه شدم
اما یه چیزی اونجا عجیب بود
یه لباس تمیزکه دست نخورده و گر دو خاکی روش نیست
زود در کمد رو بستم
از پنجره بیرونو نگاه کردم که حس کردم یه پسر جذاب از پایین داره بهم دست تکون میده
از ترسم میخکوب شده بودم که یهو قیب شد
گفتم شاید توهم زدم پس به کارم ادامه دادم
عکس داخل خونه
کمد لباس
عروسک رو میزارم
÷+اره
دیگه رسیده بودیم تا جایی که میتونستیم
با ماشین اومدیم
پرهباد رو روشن کردم و فرستادم بالا
از چند کیلو متری طبقه های سیاه و سفید عمارت که بخاطر تغیر فصل ها معلوم بود نابود شده بودن
معلوم بود
هر چقدر نزدیک میشدیم جن🤐ازه پرنده های بیشتر میدیدم
و بلاخره رسید
جک فیلم بردار بود و رزیتا صدا بردار
در عمارت رو باز کردیم وارد
باغ چند هکتاری شدیم
#خب بچه ها ما اومدیم وای اون چیه
یه عروسک خیلی قدیمی بود با شناخت اون عروسک رنگم پرید
(فلش بک ۱۶سال پیش )
#من این عروسکم رو خیلی دوست دارم حالا که تو داری میری اینو به تو میدم با خودت نگهش دار
@ باشه عروسک کوچولوی من
(زمان حال)
=ا.ت ا.ت
#ببخشید حواسم پرت شد
سمت عروسک رفتم برش داشتم (عکس عروسکو میزارم)
+بهش دست نزن
#مشکلی نیست
#خب بیاین بریم تو
در رو باز کردیم وارد خونه شدیم که یهو صدایی تو گوشم پیچید
(خوش اومدی عروسک کوچولوی من )
توجه نکردم خونه داغون بود
#فکر کنم همه کسانی که اینجا اومد به حال خودش ولش کردن
همه جای خونه رو گشتیم دوربین ها جن یاب و میکروفون ها رو همه جا وصل کردیم
هر کی اتاق خودشو انتخاب کرد تمیز کرد
ویو جک
داشتم اتاقو تمیز میکردم که یهو با کند لباس که پر لباس بود مواجه شدم
اما یه چیزی اونجا عجیب بود
یه لباس تمیزکه دست نخورده و گر دو خاکی روش نیست
زود در کمد رو بستم
از پنجره بیرونو نگاه کردم که حس کردم یه پسر جذاب از پایین داره بهم دست تکون میده
از ترسم میخکوب شده بودم که یهو قیب شد
گفتم شاید توهم زدم پس به کارم ادامه دادم
عکس داخل خونه
کمد لباس
عروسک رو میزارم
۱۱.۳k
۰۷ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.