ویو ات
ویو ات
دیگه نتونستم صبر کنم اون داش دختره رو شکنجه میدادد
دنبال صدا رفتم که ب ی ذر رسیدم درو باز کردم اون دختره رو ب صندلی بسته بود با تیغ بدنشو خط خطی میکرد داش تیغو رو رگ گردن دختره فشارر میداد که هولش دادم
ارباب خیس عرق بود از چشاش اعصبانیت میبارید واقعا ب خودم گرخیده بودم
کوک: تو. اینجاا چ غلطیییی میکنییی( داد)
ات: ... اا.. رباب شما دارید میکشیدش ممکنه بمیره ..( لکنت)
کوک بلند بلند میخندید
کوک: که چی ... بمیره
هر کی من خیانت کنه تاوانشش مرگه مرگهههه
واقعا داشتم میترسیدم اون ی دیوونس
ات: وو.. ولی شما حق گرفتن جونشو ندارید
کوک : ب تو چه گمشو بیرون تا بدترشو سرت نیاوردم
ات: .. ن نمیرم ولش کن
کوک: عه .. نمیری؟
ات اب دهنشو قورت داد
ات: ن نمیرم
کوک ی گوله تو سر دختره خالی کرد
ات از ترس رنگش پرید و افتاد رو زمین ب جنازه خیره شده بود
ب ارباب با ترس نگا کردم
ات: ا.ا.رباب
کوک: که تو کارام دخالت میکنی
ات: من. من..
ارباب نزدیکم میشدو منو رو زمین ب. عقب میرفتم که خوردم ب دیوار
ات:: ...من ..من اشتبا ک...ردم
ارباب اومد جلوم و رو ی پاش نشست
فکمو تو دستش گرف
اشک تو چشام جمع شده بود
کوک: دفعه اخرت باشه تو کارام دخالت میکنی فسقلی بار دوم کاری نیکنم ارزو مرگ کنی
بد حرفش تیغ تو دستشو کشید رو گونم
کوک: اینم برا تنبیهت
دستشو برداشت و از اتاق خارج شد
ا___________________________________________
اینم ی پارت از ۳ پارتی که قولشو دادم برا پارتای بعدی ۱۰ تایی باید بشیم
دیگه نتونستم صبر کنم اون داش دختره رو شکنجه میدادد
دنبال صدا رفتم که ب ی ذر رسیدم درو باز کردم اون دختره رو ب صندلی بسته بود با تیغ بدنشو خط خطی میکرد داش تیغو رو رگ گردن دختره فشارر میداد که هولش دادم
ارباب خیس عرق بود از چشاش اعصبانیت میبارید واقعا ب خودم گرخیده بودم
کوک: تو. اینجاا چ غلطیییی میکنییی( داد)
ات: ... اا.. رباب شما دارید میکشیدش ممکنه بمیره ..( لکنت)
کوک بلند بلند میخندید
کوک: که چی ... بمیره
هر کی من خیانت کنه تاوانشش مرگه مرگهههه
واقعا داشتم میترسیدم اون ی دیوونس
ات: وو.. ولی شما حق گرفتن جونشو ندارید
کوک : ب تو چه گمشو بیرون تا بدترشو سرت نیاوردم
ات: .. ن نمیرم ولش کن
کوک: عه .. نمیری؟
ات اب دهنشو قورت داد
ات: ن نمیرم
کوک ی گوله تو سر دختره خالی کرد
ات از ترس رنگش پرید و افتاد رو زمین ب جنازه خیره شده بود
ب ارباب با ترس نگا کردم
ات: ا.ا.رباب
کوک: که تو کارام دخالت میکنی
ات: من. من..
ارباب نزدیکم میشدو منو رو زمین ب. عقب میرفتم که خوردم ب دیوار
ات:: ...من ..من اشتبا ک...ردم
ارباب اومد جلوم و رو ی پاش نشست
فکمو تو دستش گرف
اشک تو چشام جمع شده بود
کوک: دفعه اخرت باشه تو کارام دخالت میکنی فسقلی بار دوم کاری نیکنم ارزو مرگ کنی
بد حرفش تیغ تو دستشو کشید رو گونم
کوک: اینم برا تنبیهت
دستشو برداشت و از اتاق خارج شد
ا___________________________________________
اینم ی پارت از ۳ پارتی که قولشو دادم برا پارتای بعدی ۱۰ تایی باید بشیم
۱۶.۷k
۰۸ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.