پارتصدپنجاهچهار غریبهآشنا

#پارت_صد_پنجاه_چهار #غریبه_آشنا
در رو باز کرد و کنار رفت تا من برم داخل ولی من نرفتم و دستمو گذاشتم پشت کمرش و اول فرستادمش داخل و خودم رفتم داخل و در رو بستم زینب همینجوری پشت به من ایستاده بود نه برمیگشت نه حرفی میزداز پشت دستشو گرفتم
+زینب

باز حرفی نزد
+میدونم ازم دلخوری حق داری
-دلخور نیستم
+پس چرا برنمیگردی نگام کنی

بازم چیزی نگفت
+زینب

یهو برگشت دستاشو دور کمرم‌حلقه کرد و سرشو محکم چسبوند به قفسه سینه ام...یه چند لحظه شکه شدم ولی با شنیدن صدای گریه هاش از شک اومدم بیرون دستمو دورش حلقه کردم
+گریه چرا عشق دلم...گریه نکن عزیزم گریه نکن چی شدی تو
-سه-وون-ن
+جانم‌دلم جانم دردت تو جونم چیشده؟
-قول میدی دیگه اذیتم نکنی
+پس دیدی گفتم هنوز دلخوری خانم خوشگله،قول قول قول،باور کن اون روز بخاطر تو بود حال خرابم نمیدنم چرا فقط تانیا رو با تو اشتباه گرفتم،گریه نکن عزیزم من معذرت میخوام باشه؟گریه نکن دیگه‌چند دقیقه بعد گریه اش‌ قطع شد سرشو بلند کرد
+بهتری؟
-اهوم

دستشو گرفتم باهم نشستیم رو تخت
+جوابت چیه زینب؟
-جوابم؟
+آره
-جوابم...قبول میکنم

وای انگار که دنیا رو بهم دادن
+قول میدم‌خوشبختت کنم
-میدونم خوشبخت میشم
سوهو
یک هفته بعد
لی سومان:آقایون من به شدت با این‌کارتون‌مخالفم و با این مورد برخورد جدی میکنم
سهون:باشه مهم نیست
لی سومان:که مهم نیست آره؟
بکهیون:آره
لی سومان:از همین لحظه به بعد هر سه نفرتون در حالت تعویق هستید و اجازه هیچ گونه فعالیتی نداریی و شما آقای جونمیون باید رو بچه ها تسلط داشته باشید تا این بچه بازی ها ازشون سر نزنه بار دیگه تکرار بشه با شما هم‌برخورد میشه
سوهو:همین الانم اگه بامن هم برخورد بشه هیچ مشکلی ندارم من جلوی هرچیزی رو بتونم بگیرم و کنترلش کنم جلوی دلشون رو نمیتونم بگیرم
لی سومان:سلیقشونو که میتونی عوض کنی
سوهو:سلیقشون وصله به دلشون،مگه کسی تونست تا حالا عقاید و سلیقه شما رو عوض کنه؟
لی سومان:معلومه که نه
سوهو:پس معلومه که نمیشه سلیقه همه رو با عقیده شما یکی کرد چون هیچ‌ کسی دلش قد شما س....
از اتاقش اومدیم بیرون واقعا هیچ کس دلش انقد سنگ نیست
بکهیون:حالا چیکار کنیم؟
سوهو:من فک نکنم اونایی که دوستتون دارن ساکت بشینن خبر که پخش شد درست میشه،شما هم‌مصاحبه کنید و پست بزارید صفحه هاتون یا هرکار دیگه اعتراض کنید به وضعیت که پیش اومده یکم اوضاع آشفته میشه ولی از تو همین آشفتگی شما به خواستتون میرسید
بکهیون:وای سوهو تو از این چیزا هم بلد بودی انقد گیر میدادی
سوهو:میبینی که بلدم
یک ساعت گذشته بود که خبر رفت رو سایت اس ام‌ "اوه سهون‌ ، دوکیونگسو وبیون بکهیون رپر‌ و وکال های اکسو ...........
#exo #exo_l #رمان
دیدگاه ها (۶)

عاخی ببینید چه کوشول بودن😭 😍 اولین باری ک خودشونو معرفی کردن...

#exo #pic

#پارت_صد_پنجاه_سه #غریبه_آشناسهونهرجوری بود فعلا هیونگ‌رو را...

#red_time #kai #edit #my_edit #my_art #exo #exo_l

پارت ۷+خیلی بدی من میرم . تو گفتی کاری نداری باهام اییی(گریه...

𝐌𝐲 𝐛𝐫𝐨𝐭𝐡𝐞𝐫'𝐬 𝐟𝐫𝐢𝐞𝐧𝐝_𝐏𝐚𝐫𝐭³ دسستم رو گذاشتم روی دستش که مث چی...

part18🦋-جونم جونم بابایی چیشدی تو خوشگلم نه نه گریه نکن گریه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط