استاد جذاب من
استاد جذاب من
p6
ا.ت
دیدم کوک خوابش برده اونقدری کیوت خوابیده بود که دلم نیومد بیدارش کنم اروم زیر کتفش بلندش کردم و انداختمش روی کولم و با تمام توانم حرکتش دادم به اتاق کوک اروم انداختمش رو تخت و روش پتو کشیدم خواستم برم بیرون که یهو دستمو گرفت
...
کوک: تنها بدون تو؟ نمیتونم بخوابم لطفا بیا بغلم*کیوت*
ا.ت: اههههه باشه *اروم میره پتو رو کنار میزنه و تو بغل کوک خودشو جا میده و میخوابه*
...
کوک
تو بغل ا.ت احساس امنیت و ارامش میکردم خیلی زود چشمام گرم شدن و خوابم برد
...
*صبح روز بعد*
*روز تعطیلیه مدرسه هست*
...
ا.ت
از خواب بیدار شدم و دیدم کوک هنوز خوابه اروم از بغلش جدا شدم و رفتم تو دستشویی کارای لازمو کردم و اومدم بیرون ی دست لباس پوشیدم و رفتم تو اشپزخونه و شروع کردم به درست کردن صبحانه
...
کوک
از خواب بیدار شدم و دیدم ا.ت نیست ولی توی حال صدای اشپزی میاد فهمیدم داره اسپزی میکنه خیالم راحت شد رفتم تو دستشویی کارای لازمو انجام دادم و بعدش لباسامو با ی لباس لش و شورکت عوض کردم رفتم پایین محو زیبایش شده بودم موقع اشپزی چقدر ی ادم جذاب. اخه؟
...
ا.ت
بالاخره اشپزی تموم شد وسیله هارو روی میز چیدم و ی قوسی به کمرم دادم
...
کوک از گوشه دیوار
کوک: جووونننن
ا.ت: عهههه مرضض اقای جئون کی از خواب بیدار شدهههه؟*دمپایی ابریشو در میاره و میوفته دنبال کوک*
کوک: جاست... ران *و الفرار*
....
*نویسنده گلتون: به دلیل گشاد بودن اینا کل خونه رو دنبال هم میکنن *حتی توی حیاط*
و بعد کوک تسلیم میشه اما ا.ت همچنان پر سرعت. داره میاد جلو که محکم میخوره به کوک و باهم....
p6
ا.ت
دیدم کوک خوابش برده اونقدری کیوت خوابیده بود که دلم نیومد بیدارش کنم اروم زیر کتفش بلندش کردم و انداختمش روی کولم و با تمام توانم حرکتش دادم به اتاق کوک اروم انداختمش رو تخت و روش پتو کشیدم خواستم برم بیرون که یهو دستمو گرفت
...
کوک: تنها بدون تو؟ نمیتونم بخوابم لطفا بیا بغلم*کیوت*
ا.ت: اههههه باشه *اروم میره پتو رو کنار میزنه و تو بغل کوک خودشو جا میده و میخوابه*
...
کوک
تو بغل ا.ت احساس امنیت و ارامش میکردم خیلی زود چشمام گرم شدن و خوابم برد
...
*صبح روز بعد*
*روز تعطیلیه مدرسه هست*
...
ا.ت
از خواب بیدار شدم و دیدم کوک هنوز خوابه اروم از بغلش جدا شدم و رفتم تو دستشویی کارای لازمو کردم و اومدم بیرون ی دست لباس پوشیدم و رفتم تو اشپزخونه و شروع کردم به درست کردن صبحانه
...
کوک
از خواب بیدار شدم و دیدم ا.ت نیست ولی توی حال صدای اشپزی میاد فهمیدم داره اسپزی میکنه خیالم راحت شد رفتم تو دستشویی کارای لازمو انجام دادم و بعدش لباسامو با ی لباس لش و شورکت عوض کردم رفتم پایین محو زیبایش شده بودم موقع اشپزی چقدر ی ادم جذاب. اخه؟
...
ا.ت
بالاخره اشپزی تموم شد وسیله هارو روی میز چیدم و ی قوسی به کمرم دادم
...
کوک از گوشه دیوار
کوک: جووونننن
ا.ت: عهههه مرضض اقای جئون کی از خواب بیدار شدهههه؟*دمپایی ابریشو در میاره و میوفته دنبال کوک*
کوک: جاست... ران *و الفرار*
....
*نویسنده گلتون: به دلیل گشاد بودن اینا کل خونه رو دنبال هم میکنن *حتی توی حیاط*
و بعد کوک تسلیم میشه اما ا.ت همچنان پر سرعت. داره میاد جلو که محکم میخوره به کوک و باهم....
- ۹.۵k
- ۱۷ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط