زیبای من

پارت 4
یه برگه جلوی میز ارایش ات افتاده بود
سونوگرافی بود
اسم ات روش بود
چقدر این سونو عجیبه من که نمیفهمم این چیه !نکنه مریضی چیزی داره
گوشیمو برداشتم و با دوست دوران دبیرستانم که الان دکتره تماس گرفتم
بعد از چند بوق جواب داد
سون جو:ببین کی زنگ زده چه خبر تهیونگ ‌‌‌..چه عجب یادی از ما کردی
تهیونگ: سون جو راستش من یچیزی پیدا کردم ‌..یه سونوگرافیه عکسش رو برات بفرستم میتونی بهم بگی چیه؟
سون جو: اره حتما ..بفرست برام
گوشی رو قطع کردم و از سونوگرافی عکس گرفتم براش فرستادم.
بعد از گذشت چند دقیقه جواب داد
سون جو:تهیونگا این سونوگرافیه بارداریه ‌‌‌..هرکیه بارداره ۲ماه هم هست ..حالا کی هست اشناس‌؟
تهیونگ:مرسی سون جو ..اره خاب این سونوگرافی خانوممه
سونجه :اووو مبارکه
تهیونگ : مرسی سون جویا ‌‌.بعدا باهات تماس میگیرم
گوشی رو انداختم اون ور کاناپه باورم نمیشه من زن حامله رو از خونه بیرون کردم ‌... اون کسیو نداره
پول داره اصلا؟
جاش راحته ؟
چیزی خورده؟
بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم گوشیمو. برداشتم وارد شماره هام شدم و روی (❤️My baby)
چند بار زنگ زدم ولی جواب نداد
به طرف طبقه پایین رفتم
وایسا ؟پس ..پس یونجی کو؟
داشتم به دور اطراف نگاه میکردم که جیمین هیونگ بهم زنگ زد
جیمین:الو ته سریع ۱ میلیون دلار بیار شرکت
ته:هیونگ ‌...یک میلیون دلار؟ چه خبره خیلی زیاده
جیمین:ته اگه زود نیاریش معامله بهم میخوره سهام شرکت داره ریزش میکنه
سهام هامونو کشیدیم بیرون ولی حساب تو قفله ..باید اینو بزاریم جاش تا سرمایه شرکت به فنا نرفته
بخش امنیتی میگن انگار یکی داره سهام هارو دست کاری میکنه
ته‌:باشه باشه اومدم
سریع به طرف اتاق خواب رفتم و در کمد رو باز کردم
رمز گاوصندوق رو زدم
2002
بعد از باز کردن گاوصندوق حسابی شوکه شدم
ته:پ..پ..پس دلارام کو..شمشام کو ؟
یاد لحظه ای افتادم که یونجی با یه کیف سریع از در خارج شد ...دردی توی قسمت چپ قفسه سینم احساس کردم و بعدش دیگه هیچیز یادم نمیاد
تهیونگ‌:اخ اخ ..(بیهوش شد )
ویو ات
گوشیمو روشن کردم ..تهیونگ ۲۳بار زنگ زده ..مهم نیست
تمام بدنم خشک شده بود چون توی ماشین خوابیده بودم
به پشت ماشین نگاه کردم پر وسایل بود
تصمیم گرفتم ماشینم بچینم مثل خونه
وسط های چیدن بودم که نمیدونم چرا انقدر دلشوره گرفتم
بالاخره کارم تموم شد ..چون وسایلم کم بود خوب شده بود
کیفمو برداشتم تا مدارکمو بزارم توی داشپرد که فقط کارت شناساییم بود
هیچ اثری از شناسنامم نبود
شناسنامم رو خونه جا گذاشتم
ات:واییی دختر تو چقدر خنگی
با ماشین به سمت خونه رفتم
ماشین تهیونگ بیرون پارک بود زنگ در رو زدم ولی کسی باز نمیکرد
کلیدم نداشتم ..زیر گلدون رو نگاه کردم کلید هنوز همون جا بود برداشتمشو درو باز کردم
برقا روشن بود چند باری در زدم ولی کسی باز نکردم پس درو باز کردم
کسی نبود
شاید پیاده رفته باشه بیرون سریع به طبقه بالا رفتم در اتاقو باز کردم با چیزی که دیدیم شوکه شدم تهیونگ بود که روی زمین افتاده بود برگه سونوگرافیم دستش بود .‌‌‌‌..در گاوصندوق هم باز بود ولی خالی بود ...سریع با امبولانس تماس گرفتم بعد از گذشت چند مین اونا اومدن و تهیونگ رو به بیمارستان منتقل کردن
منم شناسنامم رو برداشتم و دنبالشون رفتم
توی راه روی بیمارستان نشسته بودم
انگار زمان نمیخواست بگذره
بالاخره دکتر از اتاق خارج شد
دکتر:شما همراه اقای کیم هستید؟
ات:بله خودمم
دکتر:متاسفانه یا خوشبختانه ایشون سکته قلبی رو رد دادن .ولی به موقع خودتونو رسوندین
حالش خوبه ولی باید یه مدت تحت نظر باشه
ات:خیلی ممنون
روی صندلی نشستم ...شاید دارم اشتباه میکنم شاید نباید ازش جداشم ‌...بخاطر بچم
نه نه نه ات خریت نکن یادت باشه باهات چیکار کرد
اصلا اون یونجی کجاست؟
گوظیمو در اوردم با نامجون اوپا تماس رفتم و تمام ماجرا رو تعریف کردم براش اونا هم اومدن بیمارستان
نامجون:باورم نمیشه تهیونگ خیانت کرده
ات:اوپا ..الان شرکت چی میشه؟اقای کیم خیلی براش زحمت کشیده
کوک:هی ات بهش نگو اقای کیم‌...فعلا که جدا نشدین
ات:کوک اوپا من دیگه هیچ حسی به تهیون ندارم ...نمیتون متحملش کنم پس به نفع هر ۳تامونه که از هم جداشیم
اعضا:سه تا تون؟
ات:من......
دیدگاه ها (۹)

زیبای من. ورژن غمگین

زیبای من

زیبای من

زیبای من

جیمین فیک زندگی پارت ۹۲#

چندپارتی☆p.4جمعه صبح ساعت۳۰ :۹ دقیقه ات: دیشب اینقدر گریه کر...

جیمین فیک زندگی پارت ۶۳#

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط