یاقوت اژدها
یاقوت اژدها
p3
چشمام سیاهی رفت و دیدم تاریک شد
...................❤️...............
وقتی چشمامو باز کردم ی جای عجیب بودم با ی اتاق با ی تم قصری شکل و طلایی گلبهی یعنی چی من کجام دور خودم میچرخیدم که ی صدایی شبیه به یک غرش خیلی کوتاه اومد بر گشتم که با چیزی که دیدم ی جیغ بنفش کشیدم
(توقع ندارین که صدای جیغ در بیارم؟😐😂💔)
ا/ت:کمک کمک خدااااا اژدهااااااا وای خدا خدااا
اژدها:*غرش بلند*
با غرشی که کرد سر جام میخ شدم و خشکم زد همون موقع تغییر شکل داد و به انسان تبدیل شد ی دختر جوون که لباسای خدمتکارا رو پوشیده بود
ا/ت:یا اسطوخودوس اینجا چه خبره (با داد)
خدمتکار :خانم لطفاً آروم باشین من همه چی رو براتون توضیح میدم
ا/ت:خب توضیح بده زود باش
خدمتکار: اسم من ماریا هست و شما توی سرزمین اژدهایان سرخ هستین جایی که تمام نسل های اژدهایان بدور از آزار و اذیت انسان ها زندگی میکنند و الان شما بخاطر این اینجا هستین که پادشاه قصد دارند شما را ببینند
ا/ت:دنیای اژدهایان؟ چقدر عجیب! پادشاه؟منظورت پادشاه اژدها هاست؟
ماریا:بله همینطوره
ا/ت:حالا نیازی نیست انقدر رسمی حرف بزنی به من بگو ا/ت
ماریا:ام....
ا/ت:اما و اگر نداره گفتم نیازی نیست
ماریا:بله بانوی من... یعنی ا/ت راستی من براتون لباس آماده کردم میتونین به حمام برین و لباساتون رو بپوشین
ا/ت: باشه ممنون
ماریا:خواهش میکنم تا یادم نرفته بگم برای سرو نهار تشریف بیارین طبقه پایین
ا/ت:باشه میام🙂
رفتم حموم حتی حمومشونم ی حالت عجیب داشت طبیعیه اینجا دنیای انسان ها نیست دوش گرفتم و به اتفاقای امروز فکر کردم اومدم بیرون لباسامو پوشیدم و برا نهار به طبقه پایین رفتم
از زبان کوک:
بعد از این که ا/تو آوردم اینجا تغییر شکل دادم و برای خلوت کردن از قصر زدم بیرون و رفتم به جای همیشگی جایی که آرومم میکرد نزدیک غروب بود یعنی حقیقت داشت؟.....
ادامه دارد.....
اینم از پارت بعد اسلاید دوم:وقتی کوک موقع غروب بیرون رفت اینو گذاشتم که راحت تر تصور کنین:)
شرط پارت بعد:5تا لایک ❤✨
#فیک
#بی-تی-اس
p3
چشمام سیاهی رفت و دیدم تاریک شد
...................❤️...............
وقتی چشمامو باز کردم ی جای عجیب بودم با ی اتاق با ی تم قصری شکل و طلایی گلبهی یعنی چی من کجام دور خودم میچرخیدم که ی صدایی شبیه به یک غرش خیلی کوتاه اومد بر گشتم که با چیزی که دیدم ی جیغ بنفش کشیدم
(توقع ندارین که صدای جیغ در بیارم؟😐😂💔)
ا/ت:کمک کمک خدااااا اژدهااااااا وای خدا خدااا
اژدها:*غرش بلند*
با غرشی که کرد سر جام میخ شدم و خشکم زد همون موقع تغییر شکل داد و به انسان تبدیل شد ی دختر جوون که لباسای خدمتکارا رو پوشیده بود
ا/ت:یا اسطوخودوس اینجا چه خبره (با داد)
خدمتکار :خانم لطفاً آروم باشین من همه چی رو براتون توضیح میدم
ا/ت:خب توضیح بده زود باش
خدمتکار: اسم من ماریا هست و شما توی سرزمین اژدهایان سرخ هستین جایی که تمام نسل های اژدهایان بدور از آزار و اذیت انسان ها زندگی میکنند و الان شما بخاطر این اینجا هستین که پادشاه قصد دارند شما را ببینند
ا/ت:دنیای اژدهایان؟ چقدر عجیب! پادشاه؟منظورت پادشاه اژدها هاست؟
ماریا:بله همینطوره
ا/ت:حالا نیازی نیست انقدر رسمی حرف بزنی به من بگو ا/ت
ماریا:ام....
ا/ت:اما و اگر نداره گفتم نیازی نیست
ماریا:بله بانوی من... یعنی ا/ت راستی من براتون لباس آماده کردم میتونین به حمام برین و لباساتون رو بپوشین
ا/ت: باشه ممنون
ماریا:خواهش میکنم تا یادم نرفته بگم برای سرو نهار تشریف بیارین طبقه پایین
ا/ت:باشه میام🙂
رفتم حموم حتی حمومشونم ی حالت عجیب داشت طبیعیه اینجا دنیای انسان ها نیست دوش گرفتم و به اتفاقای امروز فکر کردم اومدم بیرون لباسامو پوشیدم و برا نهار به طبقه پایین رفتم
از زبان کوک:
بعد از این که ا/تو آوردم اینجا تغییر شکل دادم و برای خلوت کردن از قصر زدم بیرون و رفتم به جای همیشگی جایی که آرومم میکرد نزدیک غروب بود یعنی حقیقت داشت؟.....
ادامه دارد.....
اینم از پارت بعد اسلاید دوم:وقتی کوک موقع غروب بیرون رفت اینو گذاشتم که راحت تر تصور کنین:)
شرط پارت بعد:5تا لایک ❤✨
#فیک
#بی-تی-اس
۲۳.۵k
۰۴ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.