فیک شرط دروغ پارت 14
#بی_تی_اس#یونمین#تهکوک
#بی_تی_اس #فیکشن #فیک
#فیک_شرط_دروغ #شرط_دروغ
#فیک_بی_تی_اس
#part_14 #پارت_14
___________________
.نه نه...خیلی ممنون بچه ها..! بیشتر از این بهتون زحمت نمیدم.
جونگکوک.بهت گفتم باهامون بیا رونا..!باهات کار داریم..ل..لطفا!
(بهشون اعتماد دارم..از طرفی هم الان میشه گفت بی خانمانم!پس..)
رونا.عام..اوکی!
------
[طوری که انگار خوشحال شدن رفتن و سوار ماشینشون شدن! ولی رونا همچنان وایساده بود و به ماشین نگاه میکرد.جیهوپ که اخرین نفر داشت سوار میشد با دیدن رونا وایساد]
.بیا دیگه..منتظر چی هستی؟
[جونگکوک از داخل ماشین داد زد..]
.منتظره من برم کولش کنم که خسته نشه..!
رونا.بچه پررو..!حالا خوبه کلا دوتا پله کولم کرده..
[از پله های ماشین بالا رفت و اروم تر ادامه داد..]
.مثلا ادعای ورزشکاری داره!!!
[جیمین شروع کرد به خندیدن]
جونگکوک.دوتاااا پله؟؟منظورت 7 طبقه ست دیگه!
رونا.حالا هرچی...مهم نیته!
[همه خندیدن]
جیهوپ.رونا
.جانم؟
جیهوپ.ازت یه سوال دارم..به عنوان یه دختر میشه نظرتو بگی؟
.حتمااااا...میشنوم!؟
جیهوپ.میخوام..یعنی..یکی از دوستام میخواد از یه دختر..که..خیلی خیلی شبیه توعه خواستگاری کنه!به نظرت چطوری توجهشو جلب کنه؟
رونا.اوممم..اول میشه بگی از چه لحاظ شبیه منه؟(ذوق)
جیهوپ.خب...سلیقه،طرز صحبت کردن و حتی طرز فکرتون!
رونا.عههه چه جالبببب خیلی دلم میخواد اون دخترو ببینممم
[جیهوپ تک خنده ای کرد]
.حتما حتما! سر فرصت مناسب میبینیش..!ولی قرار شد نظرتو ب-
رونا.اها اها..اممم ببین راستش و بخوای مطمئنن سلیقه ی من با اون فرق داره خب..بالاخره هر دختری یه نوع تایپ ایده آل داره...ولی اگه نظر منو بخوای بهتره اول باهم فقط توی رابطه باشن! اینکه همون اول به دختره درخواست ازدواج بدی...
[اروم تر ادامه داد؛]
نمیدونم ولی اگه من بودم اصلا امکان نداشت قبول کنم.
جیهوپ.اووو..! خب اونوقت چجوری درخواست رابطه بده؟
.حس میکنم داری ایسگا میکنیاااا
جیهوپ.نههه باور کن واقعا دارم میگم!نظرتو میخوام خب!بالاخره توهم دختری بهتر میتونی دخترا رو درک کنی و راجبع بهشون نظر بدی..!
.خب..گفتم دیگه...از نظر من پسره باید ببینه دختره چجور سبکی دوست داره..و چجور پسری تایپشه!
[توی چشم های جیهوپ نگاه کرد و با لبخند ادامه داد؛]
.مثلا من کیوت دوست دارم! پسرا وقتی توی جمع موقع درخواست جلوی دختره دست و پاشونو و گم میکنن خیلی کیوت میشن..
جیهوپ.یعنی داری میگی توی جمع درخواست بده؟
.پوففف آقا رو! معلومهههه..اصلا اگه جواب بله رو قطعی میخواد باید این کارو بکنه!
___
تهیونگ.رونا...تو احیانا برات سوال نشده..که داریم کجا میریم؟
رونا.خب..راستش چرا! ولی بهتون اعتماد دارم..!
نامجون.داریم میریم خونه ی مشترکمون!
رونا.خونه ی مشترک؟ مگه شماها باهم زندگی میکنید؟
نامجون.نه...داستانش طولانیه!
رونا.اوکی اوکی مشکلی نیست! ببخشید کنجکاو شدم..!
نامجون.نه نه..عیبی نداره..رونا لازم نیست معذرت خواهی کنی بهت میگم...
________________________________
؟.ب..بخشید..خا..خانو..م قول می-|
.خفههه شووو..قول تو به چه دردی میخوره؟بهت گفتم تعقیبشون کنی!یعنی نتونستی از پس اون 7 تا-
؟.8 تا خانوم..
.حالا هرچی(داد)برو بیرون..نبینمت! امروز اگه جلو چشم باشی قول نمیدم زنده بمونی..!
[تعظیم کرد و رفت]
[همون طور که پشت میزش وایستاده بود و دستاش روی میز بود و عصبی به میز خیره شده بود دستاشو بلند کرد و محکم روی میز زد]
[جیغ بلند و طولانی کشید]
.من به دستت میارم جئون..مطمئنم(عربده)
.هرجوری..هرجوری شده!من..تورو...به دست..میارم..جئون..جونگکوک!
_________________________________________
اصلا هم بد نیست...خیلی هم خوب نوشتم..!
(خیلی بده و اینبار این پارتو ریدم ولی به روم نیارید مثلا)
شرط پارت بعد:7 لایک و 15 کامنت
نه دیگه اینبار
با اینکه قرار بود تند تند بزارم که بریم فیک جدید...
دلم نمیسوزه تا شرطارو نرسونید نمیزارم!
حالا خود دانید..هی بخونید..لایک نکنید...کامنت نزارید کی ضرر میکنه؟
#بی_تی_اس #فیکشن #فیک
#فیک_شرط_دروغ #شرط_دروغ
#فیک_بی_تی_اس
#part_14 #پارت_14
___________________
.نه نه...خیلی ممنون بچه ها..! بیشتر از این بهتون زحمت نمیدم.
جونگکوک.بهت گفتم باهامون بیا رونا..!باهات کار داریم..ل..لطفا!
(بهشون اعتماد دارم..از طرفی هم الان میشه گفت بی خانمانم!پس..)
رونا.عام..اوکی!
------
[طوری که انگار خوشحال شدن رفتن و سوار ماشینشون شدن! ولی رونا همچنان وایساده بود و به ماشین نگاه میکرد.جیهوپ که اخرین نفر داشت سوار میشد با دیدن رونا وایساد]
.بیا دیگه..منتظر چی هستی؟
[جونگکوک از داخل ماشین داد زد..]
.منتظره من برم کولش کنم که خسته نشه..!
رونا.بچه پررو..!حالا خوبه کلا دوتا پله کولم کرده..
[از پله های ماشین بالا رفت و اروم تر ادامه داد..]
.مثلا ادعای ورزشکاری داره!!!
[جیمین شروع کرد به خندیدن]
جونگکوک.دوتاااا پله؟؟منظورت 7 طبقه ست دیگه!
رونا.حالا هرچی...مهم نیته!
[همه خندیدن]
جیهوپ.رونا
.جانم؟
جیهوپ.ازت یه سوال دارم..به عنوان یه دختر میشه نظرتو بگی؟
.حتمااااا...میشنوم!؟
جیهوپ.میخوام..یعنی..یکی از دوستام میخواد از یه دختر..که..خیلی خیلی شبیه توعه خواستگاری کنه!به نظرت چطوری توجهشو جلب کنه؟
رونا.اوممم..اول میشه بگی از چه لحاظ شبیه منه؟(ذوق)
جیهوپ.خب...سلیقه،طرز صحبت کردن و حتی طرز فکرتون!
رونا.عههه چه جالبببب خیلی دلم میخواد اون دخترو ببینممم
[جیهوپ تک خنده ای کرد]
.حتما حتما! سر فرصت مناسب میبینیش..!ولی قرار شد نظرتو ب-
رونا.اها اها..اممم ببین راستش و بخوای مطمئنن سلیقه ی من با اون فرق داره خب..بالاخره هر دختری یه نوع تایپ ایده آل داره...ولی اگه نظر منو بخوای بهتره اول باهم فقط توی رابطه باشن! اینکه همون اول به دختره درخواست ازدواج بدی...
[اروم تر ادامه داد؛]
نمیدونم ولی اگه من بودم اصلا امکان نداشت قبول کنم.
جیهوپ.اووو..! خب اونوقت چجوری درخواست رابطه بده؟
.حس میکنم داری ایسگا میکنیاااا
جیهوپ.نههه باور کن واقعا دارم میگم!نظرتو میخوام خب!بالاخره توهم دختری بهتر میتونی دخترا رو درک کنی و راجبع بهشون نظر بدی..!
.خب..گفتم دیگه...از نظر من پسره باید ببینه دختره چجور سبکی دوست داره..و چجور پسری تایپشه!
[توی چشم های جیهوپ نگاه کرد و با لبخند ادامه داد؛]
.مثلا من کیوت دوست دارم! پسرا وقتی توی جمع موقع درخواست جلوی دختره دست و پاشونو و گم میکنن خیلی کیوت میشن..
جیهوپ.یعنی داری میگی توی جمع درخواست بده؟
.پوففف آقا رو! معلومهههه..اصلا اگه جواب بله رو قطعی میخواد باید این کارو بکنه!
___
تهیونگ.رونا...تو احیانا برات سوال نشده..که داریم کجا میریم؟
رونا.خب..راستش چرا! ولی بهتون اعتماد دارم..!
نامجون.داریم میریم خونه ی مشترکمون!
رونا.خونه ی مشترک؟ مگه شماها باهم زندگی میکنید؟
نامجون.نه...داستانش طولانیه!
رونا.اوکی اوکی مشکلی نیست! ببخشید کنجکاو شدم..!
نامجون.نه نه..عیبی نداره..رونا لازم نیست معذرت خواهی کنی بهت میگم...
________________________________
؟.ب..بخشید..خا..خانو..م قول می-|
.خفههه شووو..قول تو به چه دردی میخوره؟بهت گفتم تعقیبشون کنی!یعنی نتونستی از پس اون 7 تا-
؟.8 تا خانوم..
.حالا هرچی(داد)برو بیرون..نبینمت! امروز اگه جلو چشم باشی قول نمیدم زنده بمونی..!
[تعظیم کرد و رفت]
[همون طور که پشت میزش وایستاده بود و دستاش روی میز بود و عصبی به میز خیره شده بود دستاشو بلند کرد و محکم روی میز زد]
[جیغ بلند و طولانی کشید]
.من به دستت میارم جئون..مطمئنم(عربده)
.هرجوری..هرجوری شده!من..تورو...به دست..میارم..جئون..جونگکوک!
_________________________________________
اصلا هم بد نیست...خیلی هم خوب نوشتم..!
(خیلی بده و اینبار این پارتو ریدم ولی به روم نیارید مثلا)
شرط پارت بعد:7 لایک و 15 کامنت
نه دیگه اینبار
با اینکه قرار بود تند تند بزارم که بریم فیک جدید...
دلم نمیسوزه تا شرطارو نرسونید نمیزارم!
حالا خود دانید..هی بخونید..لایک نکنید...کامنت نزارید کی ضرر میکنه؟
۱۷.۰k
۲۹ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.