خواننده شیطون پارت15
#خواننده_شیطون #پارت15
(ناموسانظربدین)
میا
خدایا چرا بهم زنگ نزد نکنه هنوز مرخص نشده که گوشیم زنگ خورد
من:بله
آنیسا:چطوری میا
من:کوفففف میخوایی با اینکارات منو دق بدی کجایی هان ؟ پاشو بیا خونه ما
آنیسا:میاا یه خبر دارم برات بگم یانگم
من:حتما میخوای بگی مدیر کمپانی بیگ هیت بهت پیشنهاد داده مدلش شی بعدم خواننده گروه بی تی اس مسؤل اموزشت هستن الانم پیش اونایی
آنیسا:واااا ازکجا فهمیدی کسی نمیدونستش که
من:حدس زدم واستاااااا چیییییی واقعا آنیسا بابات چی بفهمه در اونجارو تخته میکنه
آنیسا:دیگه با بابازندگی نمیکنم پس لطفا تمومش کن باید خوشحال باشی که من دارم به آرزو هام میرسم
من:معلومه که خوشحالم دیونه اما باید بهم شام بدیا
آنیسا:قبول اما کی وکجا رو من مشخص میکنم
من:قبوله پس منتظر تماست هستم خانوم خوشانس که نه خرشانس
آنیسا:باشع بای عزیزم
من:بای
نزدیک بود جیغ بکشم اون با جونگ کوک تو یه خونه زندگی میکنه هرروز میبینش هرزور باهاش حرف میزنه کوفتش شه اقا منم میخوام مدل شم
من:مامان مامان زنگ بزن به مامان آنیسا میخوام باهاش حرف بزنم راجب آنیسا ست
مامان:باشه از شرکت برگشتم
من؛نهههه الان شمارشو بنویس.خودم زنگ میزنم
مامان:باشه بیا
گوشیم تو دستم لرزید دیدم شماره مامان آنیسا ست به مامانش زنگ زدم
مامان آنیسا: موکامی ریوکا هستم بفرمایید
من:سلام خانوم موکامی منم میا دختر معاون تون
مامان آنیسا:اوه عزیزم خوبی؟آنیسا خوبع
من:بله راجب آنیسا ست
مامان آنیسا:میشنوم
همه چیزو براش تعریف کردم البته تصادف وکه خودش میدونست جدایی از پدرشم گفتم
مامان آنیسا:اینکه عالیه داره به رویاهاش میرسه پدرش حرفی زد بگو ازمن اجازه گرفته باشه نمیخوام کسی مانع ارزوهایی آنیسا بشه
من؛پس به آنیسا اینو بگم
مامانش:اره خوب من دیگه باید برم کلی کار دارم اون جعبه ای که امروز میرسه بهش بده
من:اره یادم رفته بود چشم خداحافظ
که صدایی بق گوشی اومد وااا قطع کرد که چقدر مگه کار داره
زنگ زدم بهش
آنیسا:جانم بگو
من:آنیسا..
بعدم بهش گفتم
آنیسا:مامان کادو داره برام چیه میخوام ببینم میتونی بیایی بیرون هوم
من:آره میتونم
آنیسا:پس همون پارک همیشگی
من:اوکی
تو پارک نشسته بودم منتظر این خانوما بودم
*کادویی مامانم کو
من:اول از همه سلام کن تاجوابتو بدم بی ادب
آنیسا:شرمنده اما خیلی دلم میخواد کادویی مامانو بیینم اولین کادویع که مامان خودش بهم زنگ زد نه مامانت نه تو
من:پس که اینطور بیا ببینش
کادو رو بازکرد داشت از خوشحالی گریش میگرفت
من:داخلش چیه
آنیسا:یه چیز خوب که من ارزوشو داشتم
من:فهمیدم خوب بگو چطوری شد از بابات جداشدی
اونم تعریف کرد
من:جدی
آنیسا:اوهوم
(ناموسانظربدین)
میا
خدایا چرا بهم زنگ نزد نکنه هنوز مرخص نشده که گوشیم زنگ خورد
من:بله
آنیسا:چطوری میا
من:کوفففف میخوایی با اینکارات منو دق بدی کجایی هان ؟ پاشو بیا خونه ما
آنیسا:میاا یه خبر دارم برات بگم یانگم
من:حتما میخوای بگی مدیر کمپانی بیگ هیت بهت پیشنهاد داده مدلش شی بعدم خواننده گروه بی تی اس مسؤل اموزشت هستن الانم پیش اونایی
آنیسا:واااا ازکجا فهمیدی کسی نمیدونستش که
من:حدس زدم واستاااااا چیییییی واقعا آنیسا بابات چی بفهمه در اونجارو تخته میکنه
آنیسا:دیگه با بابازندگی نمیکنم پس لطفا تمومش کن باید خوشحال باشی که من دارم به آرزو هام میرسم
من:معلومه که خوشحالم دیونه اما باید بهم شام بدیا
آنیسا:قبول اما کی وکجا رو من مشخص میکنم
من:قبوله پس منتظر تماست هستم خانوم خوشانس که نه خرشانس
آنیسا:باشع بای عزیزم
من:بای
نزدیک بود جیغ بکشم اون با جونگ کوک تو یه خونه زندگی میکنه هرروز میبینش هرزور باهاش حرف میزنه کوفتش شه اقا منم میخوام مدل شم
من:مامان مامان زنگ بزن به مامان آنیسا میخوام باهاش حرف بزنم راجب آنیسا ست
مامان:باشه از شرکت برگشتم
من؛نهههه الان شمارشو بنویس.خودم زنگ میزنم
مامان:باشه بیا
گوشیم تو دستم لرزید دیدم شماره مامان آنیسا ست به مامانش زنگ زدم
مامان آنیسا: موکامی ریوکا هستم بفرمایید
من:سلام خانوم موکامی منم میا دختر معاون تون
مامان آنیسا:اوه عزیزم خوبی؟آنیسا خوبع
من:بله راجب آنیسا ست
مامان آنیسا:میشنوم
همه چیزو براش تعریف کردم البته تصادف وکه خودش میدونست جدایی از پدرشم گفتم
مامان آنیسا:اینکه عالیه داره به رویاهاش میرسه پدرش حرفی زد بگو ازمن اجازه گرفته باشه نمیخوام کسی مانع ارزوهایی آنیسا بشه
من؛پس به آنیسا اینو بگم
مامانش:اره خوب من دیگه باید برم کلی کار دارم اون جعبه ای که امروز میرسه بهش بده
من:اره یادم رفته بود چشم خداحافظ
که صدایی بق گوشی اومد وااا قطع کرد که چقدر مگه کار داره
زنگ زدم بهش
آنیسا:جانم بگو
من:آنیسا..
بعدم بهش گفتم
آنیسا:مامان کادو داره برام چیه میخوام ببینم میتونی بیایی بیرون هوم
من:آره میتونم
آنیسا:پس همون پارک همیشگی
من:اوکی
تو پارک نشسته بودم منتظر این خانوما بودم
*کادویی مامانم کو
من:اول از همه سلام کن تاجوابتو بدم بی ادب
آنیسا:شرمنده اما خیلی دلم میخواد کادویی مامانو بیینم اولین کادویع که مامان خودش بهم زنگ زد نه مامانت نه تو
من:پس که اینطور بیا ببینش
کادو رو بازکرد داشت از خوشحالی گریش میگرفت
من:داخلش چیه
آنیسا:یه چیز خوب که من ارزوشو داشتم
من:فهمیدم خوب بگو چطوری شد از بابات جداشدی
اونم تعریف کرد
من:جدی
آنیسا:اوهوم
۱۰.۶k
۱۸ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.